این نوشته در مجله بخارا (ایران) چاپ شده است
مسعود حسینی پور
«چای خانه بنگی» (ها) در قسمت قدیمی شهر بخارا و در اطراف مسجد چهار منار قراردارد. تا پیش از تسلط بلشویکها(1920) این چای خانه که از سالنی مستطیل شکلی با اضلاع6X10 متر و ایوانی بزرگ تشکیل شده، مسجد بوده است. پس از تغییر رژیم این بنا نیز مانند سایر مساجد و علمیه ها و خانه های مصادره شده تبدیل به مکان حزبی و یا دولتی گردید. در زمان شوروی در روبروی این مسجد که « مسجد میر ابراهیم» نام داشت چای خانه ای دایر بود که پس از استقلال ازبکستان(1991) بخاطر تعریض کوچه به کلنگ سپرده شد و در مقابل، ساختمان مسجد میر ابراهیم که به مرور زمان تبدیل به ویرانه ای شده بود به اجاره گرداننده چای خانه درآمد. این مسجد برروی سکوئی به ارتفاع سه متر از سطح کوچه بنا شده و بدین گونه صدای موذن از ایوان مرتفع، بهتر بگوش اهل محله میرسیده است. چایچی کنونی در مورد شان نزول « چای خانه بنگی» لبخندی نه چندان شیرین میزند و سرش را بعنوان نفی به بالا میبرد: ً آنی که فکر میکنی (دیگر؟) نیست! ً.برای رفع هرگونه سوء تفاهم نیز در کنار در ورودی روی تابلویی به ازبکی، نام چایخانه ذکر شده است: «غییرلار چای خانه سی» (= چای خانه سالمندان) .البته اگر شما در پس کوچه های بخارا در جستجوی این چای خانه هستید درپرسش از رهگذران با ذکر نام « چای خانه بنگی » به مقصد خواهید رسید و با نام دیگر، احتمالا خیر. مشتریان اینجا مانند میانسالند و چهره هایی ثابت که آنها را در سالهای گذشته نیز در آنجا دیده ام. یکی از آنها مراد نام دارد و در برخورد نخست، هنگامیکه دریافت من ایرانی هستم، نام عده زیادی از خوانندگان پاپ ایرانی در خارج را برد و با ذکر هرنام قطعه ای از تصنیفشان را می خواند. شاید خوشش نمی آمد اگر به او میگفتم که خوانندگان محبوب او را نمی شناسم و برایش میتوانم متقابلا فقط امثال « بارون، بارونه » ویگن و « جان مریم » نوری را زمزمه کنم. در سفر بعدی دو سی دی «معین و ستار» را تقدیمش کردم. ورق بازی، تخته نرد و شطرنج وسائل سرگرمی مشتریان چایخانه« سالمندان » هستند، امری که کمتر درچای خانه های دیگر دیده می شود[1]. در حال حاضر نرده و ستونهای چوبی ایوان از کیفیت خوبی برخوردار نیستند و نقش های درون سالن که تنها اتاق ساختمان نیز می باشد جای خود را به رنگ ساده بر دیوار وبر روی آن یکی دو نگاره، کاسه چایخوری وقوری با « نقش پَخته » ( پنبه) سپرده اند. به احترام محراب (سابق)، بر تارک آن پوستری از کعبه نصب شده و طاقچه های اطراف سالن با انواع قوری و کاسه تزئین یافته که اکثر آنها به نقش پَخته آراسته شده اند. «نقش پَخته» بر روی ظروف چینی (معمولا با رنگ لاجوردی بر زمینه سفید) که در آسیای مرکزی بسیار عرضه میشود، سابقه تاریخی چندانی ندارد و از زمان تسلط روسها بر آن منطقه و کشت اجباری پنبه به جای غله مورد نیاز متداول گردیده است. پیش از آن اکثرسکنه از قوری های سفالی ویا فلزی استفاده میکرده اند و قشر مرفه جامعه از قوری های چینی ساخت روسیه یا سایر کشورهای اروپا با نقش های دیگر. معروفترین نوع از گروه آخر قوری های ظریف مارک گِردنر Gardner میباشند که امروز در آنتیک فروشی های بخارا به قیمت 200 دلار عرضه میشوند. در این مورد فروشنده برای اثبات نازکی جدار قوری، آنرا در مقابل نور گرفته تا خریدار از درون قوری نقش روی آنرا ببیند. قیمت قوری «نقش پَخته »که امروز دراکثر منازل یافت میشود حدود شش دلار است. در اکثر شهرها و روستاها بطور معمول چای سبز(چای کبود) و در پیاله مصرف میگردد. در تاشکندو اطراف آن چای سیاه بیشتر نوشیده میشود.در همه چای خانه ها چای را درقوری به مشتری میدهندو نه در فنجان و استکان. در منازل، مهماندار ابتدا مقداری چای را در پیاله ای ریخته و مجددا آنرا یک یا دوبار به قوری برمیگرداند تا محتوی آن یک رنگ شود. در چایخانه ها معمولا پیش از این عمل، مشتری از لحاظ بهداشتی کمی چای را در پیاله اش گردانده و آنرا زیر تختی که بر آن نشسته میریزد، از این رو در اکثر چایخانه ها زیر هر تخت لکه خیسی مشاهد میشود. برای حفظ گرمای قوری آن را در زیر سرپوش کلاه مانندی که از پارچه بسیار ضخیمی دوخته شده قرار میدهند. این حفاظ نامهای مختلفی دارد که یکی از آنها ً کالپاک ً (=کلاه) است، در بخارا اکثرا به آن ًپوشک ًمیگویند، ًقاپ کوکی ً(=سرپوش) هم در کنار اسامی دیگر به آن اطلاق میشود. احتمالا این حفاظ قدمت چندانی ندارد و از این رو دارای چندین نام است، هر کسی از ظن خویش… . مشتریان چای خانه ها ی سنتی را بطور معمول مردها تشکیل میدهند، همچنانکه کارکنان آنجا نیز مرد هستند و فقط در چای خانه های بسیار بزرگ از زنان برای شستن ظروف و امثال آن کمک گرفته میشود. جوانان در چای خانه های شهرهای بزرگ ازبکستان کم دیده میشوند، آنها به کافه میروند. این کافه ها شبیه اماکنی هستند که در ایران با اصطلاح « اغذیه فروشی » شناخته میشوند و آنچه را که ما بنام «کافه » میشناسیم، میتوان در این اواخر به تعدادی انگشت شمار در تاشکند یافت. بخش اصلی مشتریان این کافه ها را دانشجویان تشکیل میدهند . تزیین و وسائل این کافه ها حاکی از خوش سلیقگی گردانندگان این محل هاست. بطور مثال در یکی از این کافه ها صورت وقیمت آشامیدنیها و شیرینی ها مانند روزنامه در چند برگ و درلابلای آگهی ها چاپ شده و بدینگونه عده ای از مشتری ها مشغول مطالعه روزنامه!میشوند. در محل دیگری بنام «کافه بوک»( Cafe Book ) با قرار دادن قفسه های کتاب نسبتا کوتاه برای مهمان (های) هر میزحریمی ایجاد شده است واین چنین ،دانشجویان مشتری، افکار خود را درسکوت و بهتر بر روی کارشان با رایانه همراه متمرکز میکنند. در کافه بوک لیمونادهایی مثل کوکاکولا و پپسی کولا فروخته نمیشوند ولی در عوض شربت های طبیعی از تولید خودشان را عرضه میکنند. در آنجا چای درقوری و کاسه هم جای خود را به چای کیسه ای و فنجان داده اند. در سکوت نسبی کافه بوک نمیتوان دریافت که تا چه حد این بیت عبدالقادر سودای بخاری در مورد چای کیسه ای صادق است:
ز جوش چای جوشم این ندا در گوش میاید،
که: چای تلخ روشن میکند طبع سخندان را.
[1] البته این بازیها در سطح شهرهای ازبکستان بسیار زیاد دیده میشوند.