این نوشته در مجله فرهنگ میراث (ایران) شمار55 چاپ شده است(عکسهای
زیر بعدا اضافه گردیده اند)
*آزیتا همدانی
** مسعود حسینی پور
نقدی بر زندگی و آثار صدر الدین عینی
چکیده:
صدر الدین عینی(1333-1256ه.ش/1954-1878م.) پیشگام ادبیات نوین فارسی- تاجیکی قرن بیست ورارود به شمار می آید. او منتقد، شاعر، نویسنده، تاریخ نویس و زبان شناس بوده و آثاری در هر یک از این زمینه ها خلق کرده که بیشترآنها سهم بزرگی در دگرگونی های ادبی، اجتماعی و فرهنگی ورارود قرن بیست به عهده داشته است. نگاه ویژه عینی در بیشتر آثارش باتعریف خاص سوسیالیسم روسی معنا می یابد. این تحقیق با نگاهی انتقاد در پی پاسخ به چند پرسش در حوزه چگونگی زیست و آثار این شخصیت فرهنگی و نگاه او به ایران و جایگاهش در میان جامعه ادبی ایران است. آثار صدر الدین عینی که برگرفته از افکار و اندیشه های اوست نقطه عطف آزادگی و پیوستگی او را یکجا در خود نهفته دارد و انقلاب اکتبر 1917 روسیه مبدأ این دوگانگی است. برخی آثار عینی چون کتاب یادداشت ها و جلادان بخارا به گونه فکری اول و رمان ها، اشعار و مقالات او به گونه فکری دوم تعلق دارند. در «یادداشت ها» او زندگی اجتماعی و تحصیلی خود را ازکودکی تا 27 سالگی به تصویر می کشد. عینی ضمن خدمات شایانی که به فرهنگ و ادب فارسی در تاجیکستان ارائه کرده و نقش مهمی که در بیداری اذهان از رژیم جهل و جنون امارت بخارا داشته است، به عنوان یکی از بانیان تغییر خط فارسی به لاتین (که بعدا سریلیکی جایگزینش شد)و جا انداختن اصطلاح «تاجیکی» به جای« زبان فارسی» معرفی می شود.
کلیدواژه: آسیای مرکزی، تاجیکستان، صدر الدین عینی، قرن بیست، ورارود
1.درآمد
بی شک علامه[1] صدر الدین عینی یکی از چهره های ماندگار ادبی- فرهنگی در تاریخ آسیای مرکزی و حتی جهان است. اطلاع از زندگی و فعالیت های ادبی و اجتماعی او بر علاقه مندان ادبیات و تاریخ در ایران فرض[2] و مطالعه بر روی آثار او دریچه ای است بر روی تاریخ منطقه ای که همیشه با ایران روابط سیاسی و فرهنگی تنگاتنگ داشته است. بازکاوی زندگی و آثار او در واقع نوعی بازیافت هویت منطقه خود و جستجو در زوایای پنهان برهه ای از تاریخ است که بر ما ایرانیان به دلیل فترت سیاسی ومرز بندی های جغرافیایی در قرن بیستم پوشیده مانده است. امروز به خصوص آنگونه آثار عینی که اجتماع ورارود یک صد سال پیش را به تصویر می کشد دریچه ای برای شناخت ایرانیان از عادات و سنن مشترکشان با همزبانان و همدلان آسیای مرکزی و نیز آشنایی با گویش فارسی-تاجیکی است. عینی شناسنامه فرهنگی تاجیکان را در پایان قرن 19 و اوایل قرن 20 تدوین می کند و آثارش روشنگر بسیاری از مسائل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زمان خویش است. این آثار بی شک برگرفته از فکر خلاّق او، متأثر از ادبیات غنی کلاسیک فارسی، روسی و اروپایی و نمایانگر حب و بغض مؤلف به دو حکومت بلشویستی شوروی و امارت بخارا است. در این آثار یک دوره سیر ادبیات ________________________________________________________________
*دکتر آزیتا همدانی،استادیار دانشگاه پیام نور **دکتر مسعود حسینی پور،محقق آزاد آسیای مرکزی/برلین
فارسی-تاجیکی در صد سال اخیر را می توان مشاهده نمود. اهمیت علمی و ادبی شخصیت عینی فقط
در آثار او نیست. به باور بسیاری از تاجیکان و برخی محققان او حافظ و حامی هویت و زبان و نژاد
تاجیکان بود به هنگامی که ترک و ازبک و روس از هر طرف قد علم کردند که این گنجینه کهن را کم
رنگ و بی رمق کنند. برخی نیز بر این باورند که نقش او را در تغییر خط فارسی به لاتین [3] و تلاشش را در جا انداختن اصطلاح «تاجیکی» به جای «زبان فارسی» و برانداختن نام فارسی در تاجیکستان نمی توان نادیده گرفت. مرور شرح حال استاد عینی کمکی است به درک بهتر آثار وی و درک آثار او نشانگر سیر زندگی و طرز تفکر او و زمانه ای که در آن بسر برده است.
2.زندگینامه
صدرالدين عيني کودکی خود و زندگی خانواده و مردمان روستايش را با نهايت ظرافت و ملاحت گفتار در كتاب مفصل«يادداشت ها» به تصوير می كشد. آنچه دراینجا درباره زندگی او ذكر ميشود برگرفته از اين كتاب و از زبان خود اوست.[4]
زندگي كودكي وخردسالي عینی با تحمل سختی های زیاد درصحرا و ده سپری می شود. ده ساكتري(محل تولد عيني) از توابع بخش غُجدوان دربخش شرقي رود زرافشان درفاصله40كيلومتری بخارا واقع شده است با فراورده های گوناگون کشاورزی وباغداری و مردمانی از تبار تاجيك، عرب، اُورگنجي و خواجگان كه مورد آخر از چهار قبيله: ميركاني(كه ازمشهد بوده اند)، سيد اَتايي، غجدواني وساكتَريگي تشکیل می شوند. زبان بیشترمردم ده فارسی-تاجيكي است ودرصد زیادی ازآنان سوادی دارند. سيدمراد خواجه پدر عینی و زیورآی مادر اوست كه هردو در امور فرزندان مواظبت دائمی داشته و آنها را به انجام فرائض دینی تشويق ميكنند. پدرعینی باسواد، دوستدار ادبیات و هنرمند بوده و منتخباتي از غزليات حافظ، نوايي و صائب را با دستخط خود نوشته است که با مطالعه همین جزوه اولین جرقه های ادبی در ذهن عینی کوچک زده می شود. عینی سه برادر به نام های محيالدين، سراجالدين وكرامالدين داشته که دو برادر اول به دست رژیم امیربخارا کشته می شوند (شکوری، ،1978: 51) و برادرکوچکتر براثر بیماری وبا می میرد. او همچنین پدر، مادر، دایی و سه زندایی اش را بر اثر بیماری وبا که در سال 1889شایع می شود از دست می دهد. غمنامه منثور عینی در«یادداشت ها» در از دست دادن عزیزانش سوگنامه ايي تأثربرانگیز است كه براگينسكي- محقق روس- آن را برجستهترين مثال غزل منثور برميشمارد.(براگینسگی،1968: 139) عینی وصیت پدر به هنگام احتضار(57سالگی) را چنین توصیف ميكند: «چشمانش را به طرف من گردانده سخن خود را دوام داد: خوان، در چگونه دشواري باشد هم خوان، ليكن قاضي نشو، رئيس نشو، امام نشو، اگر مدرس شوي ميلت…»(ص135) بدین ترتیب عینی علیرغم مشکلات زیاد برای عمل به وصیت پدر وکسب تحصیل راهی بخارا می شود. زندگي پرمشقّت خردسالي عيني بعدها او را دچار بيماري عصبي و صرع ميكند كه خود اینگونه بدان اشاره ميكند: «من با تاثير آن زندگاني سخت كه در خردسالي به سرم افتاده بود عصبي شده بودم و از زندگي بسيار دلتنگ ميشدم و بعضاً در شبهاي تنهايي بعضي شعرهاي مرثيه مانند شاعران گذشته را خوانده براي خالي كردن دل خود ميگريستم…» (ص474) عینی با ورود به بخارا اولین دیده های خود را از این شهر هزار افسانه به قلم در می آورد و یادداشت هایش را از آنجا به بعد به بخارا ، تحصیل وآنچه دراین شهرمی گذرد اختصاص می دهد. او برای تهیه خوراک و گذران زندگی تحصیلی خود به مدت 19 سال تحصیل دربخارا به انواع خدمتکاری درحجره ها و منازل تن می دهد. صفحات زيادي از يادداشتها به این موضوع اختصاص دارد. در جايي مينويسد:
«با همان لباسهايي كه از صحرا پوشيده بودم، خدمت ميكردم …. هنوز بيمسحي [پاپوش چرمي زمستانه] بودم و كفش سرپايي محلي آبگذرم كيها دريده رفته بود كه پنجههاي پايم از نوكش برآمده ميايستاد. در وقتهاي باران و برف و لايگري با وكيل خرج روزي چند بار به بازار با همان كفش ميبرآمدم كه خريدهاي او را برداشته بيارم. با آن كفش در كوچههاي بيسنگفرش و بيپيادهگرد بخارا راه رفتن بسيار دشوار بود، گاهاً يك پاي آن كفش در لاي بند شده از پايم جدا گرديده از خودم يك قدم پس ميماند… رفته رفته كار به جايي رسيد كه در كوچههاي پر لاي كفشهايم را از پا كشيده به دست گرفته از دنبال وكيل خرج پابرهنه مي دويدم.» (ص356)
خدمتکاری عيني در منزل شريف جان مخدوم صدر ضیاء[5] باعث آشنایی او با قلم به دستان و شاعران و شیوة شعرسرایی آنان و مطالعة کتب ادبی از کتابخانة صدرضیاء می گردد. او درسالهاي تحصيل در بخارا در مدارس قديم آن شهرمانند: ميرعرب(91-1890)، عالم جان(93-1892)، بدل بيك(96-1894)، حاج زاهد(98-1896)، کوکلتاش وحسین بای تحصيل می كند وکتابهايي كه در زمان تحصيل می خواند عبارت است از: عوامل، كافيه، شمسيه، حاشيه قطبي، شرح تهذيب، حكمت العين، حاشيه ملا عبدالغفور لاري بر شرح ملا جامي، شرح ملاخوان، شرح جامي بر كافيه به عربي، وقايه و…، علاوه بر این به مطالعه آزاد اشعارصائب، حافظ، سعدي، رودكي، بيدل، فردوسی و آثاری از ابوعلی سینا می پردازد وچنانکه هیتچینس می نویسد: برنامههاي مدارس تماماً تحت تأثير سنتهاي افراطی مذهبي و تكيه آنها بر حفظ كردن طوطيوار مطالب بود، لذا موجب دلسردي عيني از شيوةآموزش اين مدارس شد، پس به مطالعات آزاد روي آورد.(هیتچینس،ادبیات نوین تاجیک، 1368: 36) عینی 27 سال در بخارا و سپس درسمرقند زندگی می کند و درسال های پايانی عمردر دوشنبه سكني می گزيند، شهری که درآن به سال 1954 رحلت کرده و به خاك سپرده می شود. اکنون خانه های عيني در دوشنبه (تاجیکستان) وسمرقند (ازبکستان) به موزه تبديل شده و لوازم و كتابهاي او به همراه تابلوها و عكسهايي كه از آن زمان مانده است در معرض نمايش قرار دارند و اماکن بسیاری در تاجیکستان به نام اوست.
عيني تا پیش از انقلاب اکتبر 1917 روسیه از عرصه سیاست دوری می جست، اما به دلیل گرایشات ترقی خواهی و تغییر در فکرهای خفته برخی هم وطنانش در عرصه های اجتماعی و سیاسی فعال شد و در راه تجدّد و آزادی از ظلم امارت بخارا تلاش کرد. به گفته خود او با خواندن كتاب نوادر الوقايع احمد دانش[6] متحول و باور هاي قبلي اش نسبت به اركان حكومت امیران بخارا متلاشي شده است. از طرف دیگر مطالعه روزنامه های حبل المتین، چهره نما، ترجمان، وقت، شورا و…که از بیرون وارد بخارا می شدند در این بیداری نقش مهمی بازی کرده است. پس به مانند بيشتر روشنگران آن روزگار به معارف پروران ، نوگرایان یا جدیدیان پيوست و حمايت خود را از آموزش و علم ابراز نمود. درسال 1910 مخفيانه با سه تن ازهمفکرانش جمعيتي به نام تربیت اطفال تأسيس كردندكه شاگرداني را براي تحصيل علم دركشورهاي روسيه و تركيه تربيت نموده و روانه آنجا مي کردند. عيني دربارة اين جمعّيت گفته است: مرامنامه اين جمعيت فقط علم بود. در نظامنامه آن براي احتياط «جمعيت مطلقاً به سياست دخل نميكند» نوشته شد.(شکوری،1382: 155) او به سال 1917 و در بحبوحه اشتیاق مردم به دنیای تازه دستگير شد. شکنجه او بدون محاكمه در زندان امير انجام گرفت، وي را75 ضربه چوب زدندكه رو به مرگ بود.(عینی،1381: 130) سپس به وسيله سربازان روس كه از رفتار ناپسند امير نسبت به زندانيان واقف بودند نجات يافت و مخفیانه به بيمارستان كاگان منتقل گردید و در 1918 رهسپار سمرقند شد و خدمات خود را به جمهوری شوروي تركستان عرضه داشت و از اين راه كوشيد كه درسرنگوني رژيم اميربخارا، قلعه ارتجاع قرون وسطايي درآسياي ميانه سهمي داشته باشد.(بچکا،1372: 128) تعقیب و کشتار جدیدان توسط عوامل امیر در سال 1918 كه به نام معرکه جديدكشي شهرت دارد و دهشت هاي آن، عيني را بیش از پیش به سوي انقلاب و تجدّد سوق داد. او در اين ترور برادرش سراج الدين را از دست داد، پس آثاری در اين زمينه به چاپ رساند كه كتابهاي تاريخ اميران منغيتيه بخارا، جلادان بخارا ، عصيان مقنع و تاریخ انقلاب فکری در بخارا از اين دستاند. او از تجربههاي تلخ تاريخي دريافت كه باختههاي سياسي را با قلم ميتوان جبران كرد، به اين دليل بهترين راه بيداري مردم را در سواد مي دانست و شيوههاي غلط آموزشي را نكوهش ميكرد و روزنامه را روشنگر اذهان مردم خواند و در این باب مقالهاي به نام تنوير افكار در مجله شعله انقلاب در 1919 به چاپ رساند.
عینی از انقلاب اکتبر 1917 به بعد با ارائه خدماتش به حزب کمونیست شوروی از طرف مقامات حکومتی در مناصب مهم دولتی قرارگرفت و پس از استقلال تاجیکستان در سال 1929 از احترام شامخی برخوردار بود و مدال ها و القابی را کسب کرد. برخی از این مناصب، مدال ها و القاب به ترتیب عبارتند از:
1920 رئيس انجمن تاريخ و ادب (فرهنگستان) تاجیکستان كه خود پيشنهاد تأسيس آن را داده بود وپس از آن برنامه تاليف چند كتاب را پيشبيني كرد.
1923 عضو كميته اجرایيه مركزي جمهوري بخارا
1929 تا 1938 عضو كميته اجرایيه مركزي تاجيكستان
1934 تا 1940 نمايندۀ شوراي عالي شهر سمرقند و دوشنبه در طی چندین دوره
1937 و1947 نمايندۀ شوراي عالي تاجيكستان
1943 عضو افتخاري آكادمي علوم ازبكستان
1951رئيس آكادميهاي علوم تاجيكستان
1954 نمايندۀ شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي
1934 اخذ نشان بیرق سرخ زحمت ازاتحاد جماهير شوروي سوسياليستي
1940 دریافت عنوان افتخاري خادم خدمت نشان علم جمهوري
1941ـ1948 و 1949 دریافت سه مدال لنین
1949 دریافت درجه علمي وعنوان دكتري از طرف شوراي علمي دانشگاه دولتي لنين
1950 جايزه دولتي اتحادجماهيرشوروي سوسياليستی برای کتاب «يادداشتها» (شکوری،1978: 64). او همچنین نخستين رئيس فرهنگستان علوم، ملقب به قهرمان ملّت از طرف رئيس جمهوری تاجيكستان، ملقب به پدرملّت، یکی از آغازگران تحقیقات جامعهشناسي تاجيكستان درقرن20، یکی از بنيانگذاران زبانشناسي نوين تاجيكستان، یکی از نخستين تاريخشناسان دورۀ نوين تاجيكان، یکی از پیشاهنگان انواع مختلف نگارش از قبيل رمان، داستان كوتاه، طنز، هجو، تاريخ، افسانه، قصّههاي عاميانه، فولكلور، ادبيات شفاهي، لغتنويسي،گزارشنويسي، فرهنگنويسي، كتابهاي آموزشي، كتابهاي سياسي، يادداشت نويسي، شعر انقلابي، پژوهشهاي علمي، تاريخ ادبيات، زبان شناسي، نقد ادبي، نمايشنامه نويسي، تحقيقات ادبي و تذكره نويسي است. امروز در اتّحادیه نویسندگان تاجیکستان جایزۀ استاد صدرالدین عینی[7] در نثر سالی یک بار به پدیدآورندگان بهترین اثر ادبی اعطاء می شود.(مسلمانیان قبادیانی،1383: 47) ژهاک در کتاب «از فارسی به تاجیکی» این عناوین و القاب را اسطوره سازی نام می نهد و در بخشی از کتابش با عنوان«اسطوره سازندگی و افسانه پردازی» یادآور می شود که در سال 1935 جشن گسترده ای به پاس سی سال خدمات علمی- اجتماعی صدرالدین عینی در تاجیکستان برگزار گردید. عینی در این جشن بیست هزار روبل برای تعمیر خانه و یک اتومبیل هدیه گرفت. یک بورس دانشجویی به نامش در دستور کار قرار گرفت و مانند ماکسیم گورکی به «مهندس روح انسان» ملقب گشت. ژهاک این نوع ابراز عقیده را بالاتر از تجلیل از زحمات یک ادیب دانسته و آن را به برپا ساختن یک مجسمه زنده تشبیه می کند. او اضافه می کند که البته اسطوره ها بر پایه واقعیت های تاریخی برپا می شوند، اما در مورد عینی سیمای واقعیت تغییر داده شده است. (ژهاک،2001: 202)
سیف الله یف معتقد است: «نویسندگان و دانشمندان غرب نام عینی را با جک لندن، کیپ لینگ[8] وگورکی[9] در یک ردیف گذاشته وآلفردکورلا، شاعر و نویسنده و مترجم آلمانی دربارۀ او می نویسد: عینی تجّسم رابطه و جریان مدنیت جهانی شرق و غرب است، این است که 100 سالگی زادروز عینی در 1978 با تعیین یونسکو جشن گرفته شد.»(سیف الله یف،1373: 186) وبچكا نیز در باب اومی نویسد: «آثار صدرالدين عيني و شخصيت او، همانند تمام حقايق عظيم و زيباييهاي بزرگ، برجسته و ممتازند، چه آن كه به طور عمده سادهاند.» (بچکا،1372: 135)
عینی شاعر نیز بود و شعرسرایی را از سال 1893 آغاز کرد. او ابتدا سفلی، محتاج، محتاجی و جنونی تخلص می کرد و نهایتاً «عینی» را به دلیل معانی متفاوتی که دارد به عنوان تخلص برمی گزیند و با همان نیز شناخته می شود. او درباره تخلص گزینی هایش در یادداشت ها می نویسد:
«من بايد در اينجا درباره تخلصهاي ادبي خود يك چند كلمه نويسم: در سالهاي اولي كه من در شهر بخارا بودم، مردم (با استثناي بعضي كسان) خصوصاً ملاها به من به نظر بسيار پست مينگريستند و با آهنگ تحقيرآميز مرا صحرايي ميناميدند. بنابرهمين مناسبت براي خود كلمه «سفلي» را كه پست گفتن است به خود تخلص قرار دادم. ثاني تراين تخلص به خودم معقول ننمود: مردم مرا پست ميشماريدهاند، اين كار آنهاست، اما خودم چرا خود را پست شمارم. فرق من از ديگران در اين است كه من …قشاق و محتاجم، آنها دارا و از هرچيز مستغني، گفته فكر كردم. چون در دليلهاي ردكردنم كمله «سفلي» را به صفت تخلص، به «قشاق» و «محتاجي» خود اقرار كردم، به نظر خودم كلمههاي «محتاج و محتاجي» براي تخلصم مناسبتر نمودند و بعد از آن در شعرهاي خود به گنجايش وزن نگاه كرده، گاه «محتاج» و گاهاً «محتاجي» تخلص گذاشتم. رفته رفته اين كلمهها هم به صفت تخلص به من معقول نشدند و در دل خود: درست است كه من محتاجم، اما چرا به واسطه شعر، محتاجي خود را به آدمان اعلان كنم؟… گفتم و اين تخلص را هم رد كردم. من با تاثير آن زندگاني سختي كه در خردسالي به سرم افتاده بود، عصبي شده بودم و از زندگي بسيار دلتنگ ميشدم و بعضاً در شبهاي تنهايي بعضي شعرهاي مرثيه مانند شاعران گذشته را خوانده، براي خالي كردن دل خود ميگريستم. مردم به اين خصوصيت من پي برده: بچه قابل است، اما قدري ديوانگي دارد، ميگفتند. من هم به اين فكر مردم تابع شده، براي خود كلمه «جنوني» را كه منسوب به ديوانگي گفتن است به خود تخلص قرار دادم. از اين مناظرهها و مباحثهها و از اين تخلص كاويهاي عمومي من به چنين فكر آمدم كه بايد تخلصي يابم كه بر معناي مناسب به تخلص و در عين زمان از طرف شاعران به صنعت تخلص ادبي گرفته نشده باشد. من با اين ملاحظه روزها وشبها كتابهاي لغت را ورق زدم و در آخر كلمه «عين» را يافتم كه اهل لغت به وي 48 و بعضي زيادتر از اين معني دادهاند و در قطار معنيهاي مشهور اين كلمه چشم، چشمه، چرم، گلوله گذار كمان غولك را شمردهاند كه آن كلمه را با هر كدام از اين معنيها براي تخلص خود گرفته خود را به وي نسبت دادن ممكن است.[10] »(ص474 و475)
شیوه تخلص یابی های صدر الدین عینی از نگاه جامعه شناسی قابل تأمل است. اگرچه او اشعار با تخلص های قبلی اش را – جز یک غزل و یک مخمس[11]– از بین برده است[12]، اما همین نوشته در یادداشت ها -که به قول سعیدی سیرجانی زندگی خود را بر آفتاب برافکندن است و البته خصیصه مثبت برای عینی به شمار می آید- یک دوره سیر زندگی و اندیشه های او در مقاطع مختلف را به نمایش می گذارد. انتخاب کلمات عربی به عنوان تخلص هنوز برای عینی شاعر مانعی نداشته است، بهانه ای که بعدها دستاویز او و همکارانش در روگردانی از فارسی گفتاری و نوشتاری رایج در ایران می گردد.[13]
عینی اشعاری را برای انقلاب اکتبر و ارتش سرخ سروده است. این اشعار به دو زبان فارسي و ازبكي است. مجموعه اشعار او به دو خط فارسی و سریلیک چاپ شده است. یکی از اشعار انقلابی او مارش حرّیت نام دارد که با سرایش آن در سال1918 به عنوان شاعري نوپرداز شناخته می شود و در زمرۀ اديبان مبارز جاي می گیرد.[14] (مسلمانیان قبادیانی،1383: 17) این شعر اكنون به عنوان سرود ملي تاجيكستان خوانده ميشود كه با اين بندها آغاز ميشود:
اي ستمديدگان / اي اسيران/ وقت آزادي مارسيد/ مژدگاني دهيد اي رفيقان/ صبح شادي دميد/ تا به كي غصه خوردن به حسرت/ بعد از اين شادماني نما/ بس جفا/ بس ستم/ اي عدالت/ در جهان حكمراني نما…
«به شرف انقلاب اکتبر» سروده 1918 و «انقلاب آفتاب را ماند» سروده 1919 از دیگر اشعار انقلابی اوست. او همچنین قصیده ای در وصف پیروزی شوروی بر آلمان در جنگ دوم جهانی دارد که به قصیده «جنگ و ظفر» معروف است. یکی از بهترین اشعار او « فاجعه شیعه و سنی» نام دارد كه در 1910 به فاصله كمي بعد از درگيري خونين بين سنيان و شيعيان [15]در بخارا سرود و در آن نفرت خود را از كشته شدن مسلمانان به دست مسلمانان به بهانه شريعت بيان كرد.
هیتچینس اشعار او را به چهار دسته تقسيم مي کند: عاشقانه به شيوه سنّتي، بازي با لغات به شيوۀ مرسوم زمانه، انتقادی بيانگر تنهايي عميق و احساس تنّفر شديد از بيعدالتي، هجو و هزل. دو شيوۀ اخير در آن زمان شيوۀ معمول ابراز انتقادات اجتماعي بود.(هیتچینس،ادبیات نوین تاجیک،1368: 36) در بسياري از شعرهاي او واقعيت زمان به طور خاصي نمود دارد و چنان که شکوری می نویسد: رئاليسم معارفپروري ادبيات تاجيك در شعر عيني به شكل نويي عرض هستي كرد. (شکوری،1978: 26)
عینی در آخرین سال های اقامتش در بخارا به دستور امیر بخارا و برای شعر سرایی در وصف او به دربار فرا خوانده شد. بابی از جلد چهارم یادداشت ها « گرفتار شدنم به دام امیر عبدالاحد و زود خلاص شدنم از وی» نام داردکه در آن عینی توضیح می دهد که سرسختانه در مقابل تقاضای قاضی کلان بخارا برای حضورش در دربار امیر و شعر سرایی ایستاده، اما نهایتاً مجبور می گردد بیرون از دربار و تقریباً به صورت هفتگی اشعاری برای امیر بسراید و به واسطه به دربار بفرستد.( عینی، 1362، 761-772)[16] سعیدی سیرجانی موافقت عینی برای شعر سرایی و نقل آن از زبان خود عینی را طریق سهل و سمح شرقیان نام نهاده است و ضمن مثبت خواندن بیان این خاطرات از طرف عینی، بهانه او را برای توجیه مدیحه سرایی به دور از آزادگی می داند؛ اما پرهیز از پیوستنش به دربار را نیز فضیلت یک چشمان در دیار کوران نام می نهد که به نظر او کم فضیلتی نیست.( عینی، 1362: مقدمه)
- آثار
آثار عيني را ميتوان در يك تقسيمبندي كلي به دو دسته تحقیقی و ادبي تقسیم کرد:
الف ـ در دسته اول، كتابها يا به قصد آموزش در مكاتب ابتدايي نوشته شده و یا تاریخی، سیاسی است. عینی هنگامي كه آموزگار مكتبهاي بخارا بود، اولين آثار منثور خود را براي كودكان مكتب در 1917 نوشت. کتاب تهذيب الصبيان از این دست است که از دو بخش تشكيل شده است: بخش اول دربارۀ مكتب، علم، دانش، حرمت پدر و مادر و استاد، اهمّيت دوستي و علماندوزي و نيكوكاري و … و بخش دوم به نام خاندان خوشبخت دربارة خانوادة محمد يوسف دهقان و متشكل از حكايات خرد و پند و اندرز و طرز مكاتبه دوستان با نمونه اشعار و امثال است. زبان اين اثر روان وبه نقل از یک محقق نخستين اقدام جدي عيني در راه دمكراتيك كردن زبان نثر بديعي است.(سیف الله یف،1373: 169) عینی در ادامه فعالیت های آموزشی اش به خردسالان، در سال 1919 در سمرقند مجلهاي به زبان ازبكي به نام بالالاريولداشي(رهبركودكان) منتشر و در 1923 يك كتاب درسي ديگر براي مدارس ابتدايي(مکتب) به نام قيزبالاياكه خالده به ازبكي تأليف كرد.[17]
عینی پس از دستگيري، تعزیر و بستري شدن در بيمارستان كاگان انديشههاي سياسي اش را بر روي كاغذ آورده و چند كتاب تاريخي ـ اجتماعي و سياسي نوشت. یکی از آنها تاريخ اصول صوتيه و انقلاب فكري در بخارا در 1918 می باشد. بنا بر گفته مرحوم کمال الدین عینی- پسر صدرالدین عینی- نسخه دست نویس فارسي اين كتاب بيش از 35 سال مفقود بود و عيني از او خواسته بود: «به ياد داشته باش كه زمان مناسب كه فرا رسيد اين نسخه نادر را پيگيري و پيدا كن. اگر تا به حال پيدا شده بود، آن را به عنوان كتاب پنجم يادداشتهايم اعلان ميكردم.» به نقل ازکمال عيني در مقدمهاي كه بعدها بر اين كتاب نوشته است، وی از طريق دو تن از كارمندان بايگانيهاي بخارا و تاشكند و مسكو آن را پيدا و با عنوان : تاريخ انقلاب فكري در بخارا در انتشارات سروش تهران چاپ ميكند (عینی،1381: 14)؛ اما آنچه درباره اين كتاب از استادان تاجيكي و اقوال شفاهي آنان آمده اين است كه اين كتاب همان كتابي نيست كه عيني در آرزوي چاپ آن سالها در انتظار به سر برد و آن كتاب هنوز هم پيدا نشده و گفتههاي كمال عيني بايد مجدداً بررسی گردند.[18]
كتاب دوم تاريخ اميران منغيتيه بخارا نام دارد كه در1920 درنخستین هفته های انقلاب بخارا به زبان فارسی-تاجيكي تألیف شد. این تألیف یک بار در مجله شعله انقلاب درسال های1921 به صورت مجزا و بار دیگر در 1923 به شكل كتاب چاپ شد. (شکوری، 1978: 52) جلادان بخارا عنوان كتاب ديگر اوست كه در 1920 در زماني كه خود شاهد وقوع انقلاب بخارا بود نوشت و در 1922 به طور مختصر به ازبكي نیز منتشر شد. چاپ دوم این كتاب در 1936 بود. در اين كتاب عيني اميرعالم خان منغيت[19] را به دلیل فاجعه جديدكشي جلّاد بزرگ ميخواند. عصيان مقنع نام كتاب ديگر اوست كه آن را در 1944 نوشت. تيمور ملك را نيز در 1944 نوشت كه از جنگ ضداستيلاگران مغول حكايت ميكند. به گفته شکوری اين آثار ياد تاريخي ملت را غنيتر کرده و عاملي براي آزادي جويي گردید.(شکوری،1382: 192)
عینی روزنامه نگار نيز بود و در1919تا 1921حدود 300 مطلب در نشريات مختلف به چاپ رساند.(مسلمانیان قبادیانی، 1383: 17) و در نشريات شعله انقلاب (21-1919)،به خصوص در دوره دوم نشرآن [20] و محنتکشان تاوشي (21ـ 1918) فعالانه شركت كرد. مقالات عینی یکی از بهترین منابع برای کاوش اندیشه ها و افکار او به خصوص درباب خط و زبان فارسی است.
ب ـ دسته دوم آثار عيني جنبه ادبي دارد كه آن نيز خود به دو دسته تقسيم ميشود:
- جنبه تحقیقی ـ ادبي 2.جنبه اجتماعي ـ ادبي
در بخش اول ميتوان به دو كتاب نمونه ادبيات تاجيك و لغت نيم تفصيلي تاجيك و رسالاتي دربارة موسيقي شش مقام [21]و آثار كلاسيك فارسي اشاره کرد.
کتاب نمونه ادبيات تاجيك يكي از آثار مهم عيني است که در راستای اثبات هویت تاجیکی به سفارش دولت تاجیکستان در سال 1925 تدوین شد. به گفته پژوهشگران تاجیک تاريخ ادبيات نگاري در تاجيكستان با نمونه ادبيات تاجيك عيني آغاز ميشود. اين اثر شامل شرح حال 221 شاعر فارسی زبان و بنا بر توضیح خود عینی ساکن در خاک ورارود و با ديباچه ای کوتاه از ابوالقاسم لاهوتي متشكل از سه بخش است: 1. راجع به 80 شاعر کلاسیک فارسی از رودكي تا سيدا از قرن چهارم تا دوازدهم هجری(912م. تا 1785) 2. شرح حال 132 اديب و شاعر فارسی زبان ورارودی از 1785 تا 1924 3. شعرهای ملی و انقلابی بین سال های1917 تا 1925 و ادیبانی كه تحت تأثير انقلاب اكتبر نوشتهاند.[22] برخی معتقدند «اهميت اين اثر از آن جهت است كه مهر خاموشي بر دهان پان تركيست ها كه ميگفتند ملت تاجيك وجود ندارد،زده و همچنين به عنوان كتاب درسي در خدمت انقلاب مدني بوده است.»(سیدزاده،1377: 112) سفارش تأليف اين كتاب از طرف محيالدين اف سروزير جمهوري تاجيكستان بودكه عيني در ظرف هفت ماه آن را در 627 صفحه نوشت و ابوالقاسم لاهوتي در 1926 آن را در مسكو[23] حروفچيني و چاپ كرد.(شکوری،1382: 170) پس از انتشار این کتاب کمیته مرکزی حزب کمونیست ازبکستان با نشر آن مخالفت کرد و به بهانه های واهی خواهان توقیف آن شد و عینی به دلیل انتخاب قصیده رودکی: «ای بخارا شاد باش و دیر زی/ شاه نزدت میهمان آید همی» متهم به سلطنت طلبی گشت. این خواسته در سال1930 توسط بوخارین عضو هئیت رئیسه کمیته مرکزی حزب کمونیست در مسکو در ضمن همایش پیشاهنگان کمونیست مجدداً تکرار و کتاب در پی آن ممنوع اعلام شد، ولی عینی به خاطر نوشته های شوروی پسندش در رمان های «آدینه» و «داخونده» که در آنها صریحاً برای اهداف حزب کمونیست تبلیغ کرده بود از مهلکه نجات یافت.
کتاب نمونه ادبیات تاجیک نه تنها از طرف سیاسیون به زیر ذره بین برده شد، بلکه از جانب برخی فرهنگیان نیز(که شاید تحت تاثیر سیاست نیز بودند) هم تشویق و هم تنقید شد. سرور در روزنامه بیداری تاجیک[24] و بحر الدین عزیزی در روزنامه آواز تاجیک[25]در طرفداری از کتاب قلم زدند. جلال الدین اکرامی[26] در مجله رهبر دانش[27] مقاله انتقادی مفصلی درباره کتاب نوشت و بر تعدادی از اشعار منتخب در آن خرده گرفت. او برخی از کاستی های این کتاب را اینگونه ذکر می کند:
«1- از روی نظریه صنفی(طبقاتی) جمع آوری نشده است؛2- برای که نوشته شدنش درست معلوم نیست؛3- اشعار شاعران از روی طلب امروز تشریح نشده است؛4- جواب به سوالِ برای چه این نوع نوشته اند در کتاب نیست، برای که مفید و برای که مضر است معلوم نیست؛5- از روی نظریه رنجبری در خصوص شاعرها فکر رانده نشده؛6- اشعار کهنه را که نوشته اند با اشعار امروزه مقایسه نکرده ترقی را نسنجیده، سبب آن را نشان نداده اند. رفیق صدرالدین که زحمت زیادی برای جمع آوری شعرهای کهنه و نو کشیده اند باید کمبودی های کتابشان را درست کنند.» (اکرامی،1928: 4)
منتقد دیگر به نام میرعباس در مقاله ای تحت عنوان« شاعره مهستی از شهر خجند است یا از ولایت گنجه؟» ضمن یادآوری اینکه زادگاه مهستی را به نیشابور و گنجه نیز نسبت می دهند، با ارائه دلایلی مهستی را خجندی می داند که بعد از مرگ پدر به همراه مادرش به گنجه کوچیده است. میرعباس بر مؤلف کتاب نمونه ادبیات تاجیک خرده می گیرد که ذکری از مهستی درکتابش نیاورده است و از این بابت از تاریخ نویسان ترکستان(!) گله می کند.[28]( میرعباس، 1929: 26)
عینی در سر سخن این کتاب چند بار از اصطلاح زبان تاجیک (تلویحاً تاجیکی) به جای فارسی بهره برد، همچنان که پیش از آن در مقاله ای در روزنامه آواز تاجیک برای اولین بار این اصطلاح را به کار برده بود.(عینی،1924: 24) لوتز ژهاک محقق آلمانی عنوان کردن اصطلاح «تاجیکی» به جای فارسی در این کتاب را از طرف عینی محدود کردن این زبان به زبان اول کشوری که به همین نام شناخته می شود و دارای جهت اجتماعی مشخصی است دانسته و می افزاید با این اقدام تاجیکستان دست رد به گونه تاریخی خویش یعنی زبان فراگیر فارسی می زند. ( ژهاک، 2001: 150و201)
لغت نيم تفصيلي تاجيكي کتاب دیگر عینی است بيش از11هزار واژه را در برميگيرد و نيمي از لغتها از زبان روزمره مردم گرفته شده است و به اين شكل و معني در ديگر فرهنگها ديده نميشود. عيني در زمان تأليف اين كتاب (1926) مورد تعقيب بود. در این مورد لاهوتی ـ كه درآن زمان دبير اتّحاديه نويسندگان شوروي بود ـ توسط ويچسلاومولوتوف، یعنی شخص دوم شوروي، به استالين مراجعه و با وساطت او عيني آزاد می شود.(شکوری ،1382: 198)
آثار ادبي ديگر عيني كه به نوعي جنبه اجتماعي نيز پيدا می كند رمانها و داستانهاي كوتاه اوست كه علاوه بر رئاليسم گرايي، نگرش سوسياليستي نيز پيدا كرده است. پس از انقلاب اكتبر 1917 عيني اساساً به نثر گرايش پيدا كرد، پس آدينه، داخونده[29] ، غلامان و مرگ سودخور را نوشت. خود او سبب اين گرايش را در مقدمه دومين مجموعه اشعارش كه در 1935 با نام يادگاري چاپ شده نوشته است: «چهار چوبه وزن و قافيه براي افادۀ مضمونهايي كه انقلاب الهام ميكرد تنگي نموده و يا اينكه قابليت شعري من از افاده آن مضمونها در لباس شعر عاجز آمد و درآمدم به نثر نويسي…».(شکوری،1978: 58) و در واقع جايگاه عيني از راه نثر ادبي تثبيت شد.
به گفته شکوری در اين آثار خودشناسي اجتماعي زحمتكشان عادی به تصوير كشيده شده و روند بیداری قهرمانان آن که نماد افراد جامعه آن روز بخارا هستند و مراحل گوناگون این روند نشان داده شده وامكانات رماننويسي اروپايي براي اولين بار در داستان و رمان های او نمود يافته است، هر چند این ویژگی ها قبلاًٌ به نحوي در آثار احمد دانش بروز يافته بود، اما عيني اين امكانات را با اصول رئاليسم سوسياليستي در هم آميخت و عمدهترين خصوصيت نثرنوين تاجيك را كه پايه بر وقايعنگاري[سوسیالیستی] دارد بنيان نهاد.
آهنگ گفتار نويسنده در اين آثار ماهيت افشاگري اعتراضآميز را در خود نهفته دارد و از ابتدا تا انتها هجوي تمسخرآميز بر داستانها سايه افكنده است، چنان که این موضوع در یادداشت هایش نیز دیده می شود. «صحيفههاي تمسخر و استهزاء» نام باب سوم از كتاب شكوري است كه مينويسد: «هجو موقعيت ممتازي در اثرهاي عيني به خصوص قسم سوم و چهارم يادداشتها دارد. چند مدت ما عقيدهاي داشتيم كه مرگ سودخور آخرين نقطه در تكامل استعداد هجونويسي استاد است، ولي يادداشتها آن قوّت و اقتدار هجو او را باز يك بار ديگر نشان داد. خصوصيتهاي خاص هجويات عيني، واسطههاي بديعي رنگارنگ و گوناگوني تصويرات هجوي او در اين اثر نيز به خوبي ظاهرگرديده است…»(شکوری،1956: 153و 154) براگينسكی از نخستين محققان آثار عيني نیز معتقد است در داستان و رمانهاي عيني جريان ادبي غرب و شرق صورت بسته است.(شکوری،1978: 6)
به نظرشکوری آدينه، داخونده و غلامان گويا ادامه ومکمل يكديگرند. هر سه محصول يك رشته انديشه هاي طولاني عيني دراطراف مسئله سرنوشت تاريخي خلقش بوده است وبه نظر بچکا، قهرمان انگاره داخونده ـ گلنار و يادگارـ داستان ليلي و مجنون را به كناري زده است.(بچکا،1372: 134)
«آدينه» رمان كوتاهي است كه وضع روستاييان كوهپايههاي شرقي بخارا و تغييراتي راكه انقلاب در شيوة زندگي سنتي آنان پديد ميآورد نشان می دهد. اين رمان نمونه خوبي از گرايش عيني از شيوههاي قديمي نثر به شيوههاي نوين وآغاز نثر رئالیسم سوسیالیستی در ادبیات تاجیک است. اين كتاب در فاصله سالهاي 34ـ 1928 به هشت زبان جماهیر شوروي ترجمه گرديده است.
«داخوانده» نیز اولين رمان بلند تاجيكي است كه قهرمان آن «يادگار» یک مبارزكشاورز است كه ميكوشد محيط پيرامونش را براساس ارزش هاي كمونيستي تغيير دهد. این کتاب بيشتر روح رمانتيكي دارد، رمانتيكي که بر پايه رئاليسم سوسیالیستی بنیان نهاده شده است. نقل عريان در اين رمان به ويژه در نشان دادن رويدادهاي پس از انقلاب و زمان جنگ بيشتربه چشم می خورد.
«غلامان» نام رمان دیگر عینی را شايد بتوان بهترين رمان او قلمداد كرد وبه نقل از هیتچینس ميتوان آن را عمدهترين اثر نثر تاجيك تا قبل از جنگ جهاني دوم به شمار آورد و در آن، هنر عيني به ايدهآل هاي سوسياليستي نزديكترميشود. (هیتچینس،ادبیات تاجیک ازانقلاب اکتبر…،1368: 18) در این رمان که سرگذشت يك غلام سابق است، زماني كه توسط غلام تازها از افغانستان به بخارا برده و فروخته ميشود، زندگي دهقانان تاجيكي از اوايل قرن 19 تا تاسیس كلخوز[30] در1930 به تصویر کشیده شده است. در يادداشتها نيز اشارهاي كوتاه به قهرمان داستان به نام «بابا غلام» شده است.
«مرگ سودخور»حکایت خسّت، دورویی، ریا و نیرنگ در جامعه بخارای آخر قرن 19 است. در این کتاب توجه ویژۀ عینی به مسائل روان شناسی است ودرآن طنز برجستهاي نهفته است كه حكايت از واقعيت بخاراي آن روز ميكند. استاد شكوري دربارۀ ويژگي مهم اين كتاب مينويسد: «محض [نهایتاً] مرگ سودخور و يادداشتها امكانيت ميدهد كه با باوري تمام حكم كنيم كه عيني يكي از بزرگترين هجونويسان، عموماً در تاريخ ادبيات تاجيك است…»(شکوری،1956: 153و154)
برخي ارتباطي بين اين داستان با حاجيآقاي صادق هدايت يافتهاند و بيان ميكنند صادق هدايت به ديدار عيني رفته و اين اثر او را ديده و پس از بازگشت به ايران حاجيآقا را نوشته و عيني مرگ سودخور را به هدايت تقديم كرده ويرژي بچكا نيز در اين باره نظري داده است و برخی اين ارتباط آثار و ديدار هدايت از عيني را رد می کنند.[31] «قاري اشكمبه» شخصيت اول این داستان، نمونهاي است از جامعه بخاراي زمان نوجوانی عيني و وضع علم و ادب و فرهنگ و اقتصاد در اين دوره البته با نگاه حزب پسند سوسیالیستی. برخی قاری اشکمبه را با قهرمان مضحکه های مولیر، شکسپیر و بالزاک[32] مقایسه کرده اند و معتقدند عینی درپرداختن آن ازآثارفوق تاثیر گرفته است.[33] (سیف الله یف،1373: 180)
عيني با نوشتن اين آثار در ظرف10سال بناي نثر رئاليستي تاجيك را- با دیدگاه خاص سوسیالیسم گرایی- بنيان گذاشت. عینی پس از اين آثار انگاره هاي مستند احمد ديوبند (1938) و يتيم (1940) راكه آغازگر مجموعه خويش نامه هاي اوست نوشت.(بچکا،1372: 132)
مكتب كهنه و مختصر ترجمه حال خودم[34] نیز كتابچه هاي كوچكي از خود نوشته های اوست و سرانجام «یادداشتها» آخرين و مهمترين اثر او و به عقیده ای دایره المعارف بخارای پایان قرن 19 و ابتدای قرن 20 ورارود است. عینی این اثر را در سال های کهولت، زمانی که رئیس فرهنگستان علوم تاجیکستان بود نوشت و در سال های 1948 و1953 چاپ کرد و بدین وسیله خود را به جامعه فرهنگی معرفی کرد. این مجموعه انبوهی از خاطره نوشته های او از کودکی تا 27 سالگی، از روستای زادگاهش تا بخارای دو دهه آغازین قرن 20 است که سرشار از اطلاعات جامعه شناسی، مردم شناسی، زبان شناسی، ادبی و آموزشی است و محققان بدین سبب بدان دانشنامه قرن 19 و 20 ماوراءالنهر نام نهاده اند. عینی در این کتاب از آثار کلاسیک فارسی از جمله تاریخ بیهقی، چهارمقاله، بوستان و گلستان سعدی،آثار دهخدا و بهار و هدایت و برخی از آثار دیگر از جمله ادبیات روسی و غربی تأثیر پذیرفته است. [35]
مجموعه آثار عینی به نام «كليات عيني» در سال های 1957 تا 1977 تحت نظر فرزندش كمال الدين به چاپ رسيد. در سال 2007 جاد چهاردهم این مجموعه به نام« تاریخ انقلاب فکری بخارا» به خط سریلیکی و جلد پانزدهم «کتاب انقلاب فکری بخارا» به دستخط فارسی شخص عینی منتشر شدند. بيشتر آثار او به زبان روسي و 17 زبان ملل شوروي سابق و12زبان خارجی ترجمه ومنتشرشده است. نامه های عینی نیزبه همت همسرش(صلاحت) و فرزندانش (خالده وكمال) جمعآوري شده و به چاپ رسیدهاند.(عزیز قل اف،1988: 384)
- شناخت ايرانيان از عيني
عيني هنوز آنگونه که باید در ایران شناخته نشده و شهرت نه چندان او نیز مدیون تذكره نمونه ادبيات تاجيك و سپس يادداشتهاي او و «بر اثر مساعی مجله هایی مانند سخن، پیام نوین (پیام نوسابق)، یغما، خوشه وسایر مطبوعات بوده است…»(کمیسارف،1353: 27) در سال 1305 كه تذكره نمونه ادبيات تاجيك به فارسي چاپ شد، مرحوم سعيد نفيسي نقدي عالمانه بر آن نوشت و ايرانيان را با آن آشنا كرد و براي نخستین بار عيني را علامه خواند و پس از آن اين نام بر او ماند. (ناتل خانلری،1323: 617-624) مرحوم علي اصغر حكمت نيز دربارة علت سرایش قطعة 15 بيتي خود در دیدار با عینی می نویسد:
«سابقه این ملاقات چنین بود که درست در 30 سال قبل (خرداد 1327 ش/1948م. )… جشن بین المللی امیرعلیشیر نوایی در تاشکند برگزار شد… از این نویسنده [حکمت] نیز که آثاری از نوایی انتشار داده بودم دعوت به عمل آمد… مرحوم صدرالدین عینی نیز در شمار دعوت شدگان بود که در آنجا مرا با ایشان اتفاق ملاقات افتاد. در یک سخنرانی ایشان در زمینه پیوند فرهنگ ملل جهان از یک مثل فارسی به این عنوان: «انگور ز انگور بند می گیرد و همسایه از همسایه پند می ستاند» یاد نمود. فصاحت کلام و لطافت گفتار و ابتکار او در انتخاب موضوع سخنرانی به طوری مستمعین و از آن جمله بنده را مجذوب و دل بسته کلام آن بزرگوار ساخت که فردای آن شب قطعه ای در مضمون سخنرانی او یاد کردم و … یک نسخه از آن را با خط زیبای نستعلیق نوشته برای عینی ارسال کردم…»(حکمت،2537(1357): 265) و آن شعر این است:
همسايه ز همسايه بسي پند بگيرد انگور زانگور همي بند بگيرد[36]
آری مثل است این به بر مردم تاجیک از هر مثلی اهل ادب پند بگیرد
هرجانور و سنگ و درختی که به گیتی است صد پند از آن مرد خردمند بگیرد
اقوام جهان تاک بنانند به بستان هر تاک ز تاک دگر آوند بگیرد
گیرند به کف اهل جهان رشته دانش این حبل متین قوم برومند بگیرد
بس ملک که از ملک دگر بهره ستاند بس طایفه کز طایفه پیوند بگیرد
از نسل کهن نسل جوان پند پذیرد میراث پدر باری فرزند بگیرد
آن قند بیارد همی از مصر به شیراز وین طرفه نعیمی ز سمرقند بگیرد
وخشور[37] عرب مصحف قرآن چو بیارد زرتشت عجم نامه ای از زند بگیرد
یونان به حکیمان سخن از فلسفه گوید در هند خردنامه برهمند بگیرد
القصه به بازار جهان داد و ستدهاست تا مرد از این داد و ستد چند بگیرد
این قصه نیازی است به شیرین سخنی کو صد تنگ شکر از لب چون قند بگیرد
صدر ادب و عین هنر«عینی»دانا کش دهر نیارد که همانند بگیرد
خرسند شود خاطر غمگین اگر استاد از این سخنان خاطر خرسند بگیرد
خندان شود و شاد شود حکمت محزون از دوست اگر یک دو سه لبخند بگیرد
تاشکند-خرداد 1327
عینی نیز قطعه ای 20 بیتی با همان وزن و قافیه سرود و توسط پسرش ـ کمال ـ برای حکمت فرستاد:
برگ سبز دوستانه از قبیل تکه محبت پیشکش به دانشور ایران علی اصغر حکمت
همسایه ز همسایه به خود رنگ بگیرد هر تار ز تار دگر آهنگ بگیرد
آهنگ دوگونست: مخالف و موافق دانا نتواند که هر آهنگ بگیرد
آهنگ مخالف رسد از ساز عداوت این ساز به کف شخص دژآهنگ بگیرد
آهنگ موافق رسد از تار محبت این حبل متین صاحب فرهنگ بگیرد
ما دوستی خلق جهان پیش گرفتیم از ماست هر آن کس که چنین رنگ بگیرد
نی درعوض کرنی، پرخاش نوازد اندر بدل تیر و کمان چنگ بگیرد
خواهنده امنیت و آسایش مردم از خم محبت می گلرنگ بگیرد
او شاد نشیند بر یاران، رخ دژخیم بگذار ز کین و حسد آهنگ بگیرد
برنا(پا؟) شود از دوستی مردم عالم رسوا شود آنکس که ره جنگ بگیرد
خونریزی و درندگی اطوار سباع است انسان نتواند که چنین ننگ بگیرد
بحری است جهان، هر که به اندازه همت زین بحر گهر گیرد یا سنگ بگیرد
یا شیرمهی[38] های بلندت به کف آرد یا غوک و یا این که خرچنگ بگیرد
یا غرق شود پیش نهنگان درنده یا کشتی آزادی در چنگ بگیرد
این تحفه ناچیز نثاریست به آن دوست کز کشور علم و هنر اورنگ بگیرد
صنعتگر معنیست که از کارگه او بهزاد به کار خود بیرنگ بگیرد
دانشور بی مثل- علی اصغر حکمت حکمت سزد از دانش او رنگ بگیرد
اصغر بودش نام، ولی معنی اکبر در خویش چو آغوش خرد تنگ بگیرد
الماس اگرچند بود خرد به ظاهر آب رخ یاقوت گران سنگ بگیرد
„عینی“ شرفی یابد اگر ازسر الطاف چون سنگ وی آن دوست به پا سنگ بگیرد
(عینی،1968: 14تا17)
چنانکه در مقاله «اول خویش، دوم درویش» آمده است، آهنگ سروده استاد عینی- و بیت آخر مرحوم حکمت- نشان از جدل بر سر موضوعی متعارف است که می توان گمان زد تقسیم بندی مرزی و تغییر خط باشدکه مهمترین اتفاق ناخوشایند برای فارسی زبانان ورارود در قرن بیست بود.
سال 1324 نيز مرحوم خانلري عینی را در ردیف بزرگان شناخته شده جهان از جمله: اميرخسرو، شيخ نظامي و محمد اقبال برشمرد. (مسلمانیان قبادیانی،1383: 50) مرحوم حبیب یغمایی نیز در چندین شماره از مجله یغما، بخش هایی از یادداشت ها، از جمله حکایت ملابرهان، نوروز و… را به چاپ رساند و در تحلیلی کوتاه به تمجید این کتاب پرداخت.(یغمایی،1351: 344 – 348)
حسین لسان نیز درباره یادداشت ها می نویسد: « در این میان یادداشت های صدرالدین عینی… خواندنی است. او همه دیدنی ها و تجربیاتش را با حوصله ای درخور شگفتی به زبان فارسی بخارایی امروز نوشته است. برای من مطالعه این نوشته ها که آکنده از خاطرات خرد و درشت است مغتنم بود و فرصتی دست داد تا ببینم بخارای امروز، یعنی بخارای این یک قرن چه داشته است. چگونه حرف می زند و می نویسد و شعر می گوید… » (لسان،1372: 18و 19)
شفيعي كدكني نيز نسل معاصر را در كتاب شاعر آينه ها با عینی و آثارش در جملاتي مفيد و مختصرآشنا كرد. ایشان درباره یادداشت ها می نویسد: «یکی از شیرین کتاب هایی که این اواخر خواندم و بعضی قسمت های آن را بارها و بارها خواندم خاطرات صدرالدین عینی است… قدرت نویسندگی مؤلف و هنر توصیف او در نوع خود کم نظیر است…».(شفیعی کدکنی،1366: 93 و94) علی رواقی،ابراهیم خدایار نیز درکتاب و مقالاتی به مطالبی درباره او اشاره کرده اند.
اما بيشترين خدمتي كه در شناساندن عيني در ايران شد چاپ مجموعه يادداشتهاي او توسط مرحوم سعيدي سيرجاني در سال 1361 بود. سيرجاني براي نخستین بار سبك بيهقي را در اين كتاب شناخت و مقدمهاي عالمانه بر آ ن نوشت و از هم میهنانش تقاضا کرد یادداشت های عینی را حتماً بخوانند. سیرجانی در این مقدمه که خود رساله ای نقادانه است با اعتراف به جو پلیسی بلشویستی و جهالت امارت بخارا از انتقاد بر عملکرد استاد عینی نیز فروگذار نمی کند. شاید بتوان این مقدمه را اولین گام فارسی زبانان در نگاهی متفاوت به مطالعات عینی شناسی و غوری کوتاه اما عمیق در اندیشه ها و چرخش های عینی دانست.
از این موارد و چند مقاله پراکنده دیگر نوشته شده توسط برخی از محققان که بگذریم باید اذعان داشت که آثار و فعالیت های ادبی، فرهنگی و اجتماعی صدرالدین عینی و تأثیرش در سرنوشت ادبی، فرهنگی و حتی سیاسی تاجیکستان به مداقه و تحلیل بیشتری نیاز دارد .
- نگاه عینی به ایران
عینی در برخی از موارد نگاه نه چندان دوستانه به تاریخ و ادبیات ایران دارد و مطالبی را ذکر می کندکه برای آنها اساس علمی و منطقی نمی توان یافت. شاید بتوان ریشه این تبلیغات و تحریفات تاریخی را در اتحاد جماهیر شوروی جست که در دستور کار جمهوری های برادر قرار داشت و ما با انواع دیگر آن نیز آشناییم. علت دیگر می تواند علاقه مفرط و نوعی ناسیونالیسم افراطی عینی نسبت به تاجیکستان باشد. به نقل ازاستاد شکوری او در نامه ای به پسرش کمال می نویسد:
«وقتی که عرب ها ایران را استیلا کردند، همه آثار ملی آنها را نیست نمودند و از این جمله زبان آنها را که زبان پهلوی بود از حقوق گراژدانی [مدنی] محروم نموده، همه اثرهای در آن زبان نوشته شده را سوزاندند و مکتب ها را به زبان عربی گرداندند و آنهایی که دین اسلام را قبول نموده بودند، کم کم در خانه هاشان هم به زبان عربی گپ می زدگی شدند و زبان پهلوی در میان آن کسانی ماند که دین اسلام را قبول نکرده بودند و تا امروز خود اینان آنها را گبر می نامند و تا حال آنها زبان پهلوی را می دانند، اما ماوراءالنهری ها در مسئله زبان سخت ایستادند… شاعران گذشته آسیای میانه و خراسان بی شک و شبهه از آن مایند، سعدی، حافظ و بیدل برین [مانند]کسان را نیز ما از آن خودی می شماریم، چون که زبان آنها را [سعدی و حافظ] را عامه تاجیکان می فهمند. من در آخر مقدمه سعدی[39] اثبات کردم که سعدی خودش را تاجیک گفته است، اما محض به خاطر عامه شرق شناسان، من شاعرانی را که در ایران و خراسان روئیده اند «شاعر فارس ـ تاجیک» گفته عنوان دادم. مسئله نظامی گنجوی تماماً دیگر است. مادام که به او عنوان شاعر آذربایجان رسماً داده شده است، ما هم او را شاعر آذربایجان می گوییم، اما ما فخر می کنیم: تاجیکان اثرهای نظامی را بی ترجمه می فهمند. برتلس این واقعه را شنیده، گفت: خوب… فردوسی از آن تاجیکان باشد، اما سعدی را به ایرانیان باید داد…چنان که گفتم درهمان وقت من دربارة سعدی نوشته، از زبان خود او تاجیک بودن او را اثبات نمودم.» البته استاد شکوری گفته های عینی را رد و در پاورقی کتاب خود ذکر می کند: « این سخن سندیت تاریخی ندارد و این موضوع اساس علمی ندارد. زبان پهلوی چنان که ثابت شده است، حتی در قرون اولیه اسلام نیز زبانی مرده بود.» (شکوری،1384: 88 – 93)
آیا این نوع تفکر عینی را نیز باید «رعایت مصلحت زمان و موقعیت ممتاز عینی در مملکت شوراها»[40] به شمار آورد؟ آیا نویسنده در این شرایط نیز خود را بدهکار حکومت سوسیالیستی میدانست؟ اینجاست که سعیدی سیرجانی از جانب خوانندگان پاسخ می دهد:
«دلم میخواست در زمان عینی بودم و در خلوتی به چنگش میآوردم و در نهانخانه ضمیرش به جستجو میپرداختم و میفهمیدم این فقیرزاده روستایی اکنون که بر والاترین مسند علمی تاجیکستان تکیه زده است، به همه آروزهایش رسیده است؟»(عینی، 1362: 25 مقدمه)
نگاه نه چندان دوستانه عینی به ایران به همین جا ختم نمی شود، او به هنگام تلاشش برای جا انداختن ساختار جدید زبان فارسی در ورارود سال های 1920 به بعد به بهانه ساده نویسی پرهیز از فارسی ایرانی را در دستور کار نویسندگان قرار داد و سلسله مقالاتی به پرهیز از به کار گیری کلمات عربی نوشت. چنانکه در دوره دوم مجله شعله انقلاب نیز که او و یارانش در آن قلم می زدند زبان به بهانه ساده نویسی به سوی پستی و لهجه های خراب عامیانه گرایش پیدا کرد، این در حالی است که در دوره اول که علیزاده بیشترین مطلب را در آن می نوشت سلیس و به زبان نوشتاری ایران نزدیکتر بود. عینی به عنوان مثال در مقاله ای یادآور شد: «زبان نشر مطبوعات امروزه ایران70-60 فایض[درصد] به عربی های مشکل آمیزش یافته است که گمان نمی کنم آنها را هر ایرانی سوادناک هم بفهمد..»(عینی،1928: 22) او سپس در مقاله دیگری در همین نشریه درصد لغات عربی در مطبوعات فارسی را 90-80 درصد ذکر کرد.(عینی،زبان تاجیکی،1928: 15) در تأیید عقیده عینی مبتنی بر غیر قابل فهم بودن نشریات ایران شخصی با نام اختصاری ر.م ضمن تمجید از رمان آدینه عینی می نویسد:
«اگر از زبان فارسی مقصد زبان مطبوعات امروزی ایران می باشد، می توانیم بگوییم این زبان فارسی نیست، بلکه یک زبان ساخته ای است که یک مشت ضیائیان مطبوعاتچی ایران او را رواج می دهندو این، زبان حقیقی فارسی نمی باشد، اما اگر مقصد زبان فارسی زبان خلق ایران، زبان معمولی ایران باشد، ما به آن طرفداریم و میگوییم که زبان ادبی تاجیک هم همانست… [رمان] آدینه در زبان فارسی، در زبان تاجیکستان کوهستانی که یک شکل خاص زبان فارسی می باشد، نوشته شده است. زمانی که اسلوبچیان ایران در تهران این قصه را خواندند، به آنان مسرتی روی داد و گفتند که باید ادیبان ایران به تاجیکستان شورایی رفته، زبان فارسی را که آنجا زیبایی کلاسیکی در ایران تلف شده خود را محافظه کرده است بیاموزند.» (ر.م.، 1928: 37)
ولی در همین مقاله کلماتی مانند دوختور به جای پزشک و کلماتی روسی مانند: په لیتسه(پلیس با ضم پ پاسبان)، زوواد ( به ضم زکارخانه)، پرولیتار(زحمتکش) و… به کار گرفته شده اند و در همان شماره مجله رهبر دانش به وفور می توان کلمات روسی یافت از قبیل: پیداگویکای (دانشوری)، آفتاموبیل(خودرو)، تیخنیکیا (به کسر ت دانشسرا) و… روند رو به افزایش کاربرد کلمات روسی در فارسی تاجیکستان در سال های بعد نیز چشم گیر است. با وجود واکنشی که به کاربرد کلمات عربی نشان داده می شد، جمع الجمع کردن جمع های مکسر ونوشتن اسامی خاص به شکل مؤنث و مذکر بلااشکال بود مانند: مساجدها، معلم و معلمه، یتیم و یتیمه. این موضوع نشانگر تأثیر غیر مستقیم زبان روسی بر فارسی تاجیکی بود که در آن برهه پا گرفته بود.
به عقیده لوتز ژهاک عینی با نوشته های خود برای دیگران در راهکار ساختار زبان با قواعد جدید سرمشق شد ولی خواسته های او سامان منظمی نداشتند و درآن شرایط تحول خود نیز سهواً دچار اشتباه می شد، چنانکه در سلسله مقالات یاد شده در بالا علیرغم خواسته خویش از جمع عربی استفاده کرده است؛ مثلاً: دقایق به جای دقیقه ها و درجات به جای درجه ها و… (ژهاک،2001: 176 و 177)
شکوه دیگری عینی از ایرانی شدن زبان از طریق مترجمین بود. او در این باره در روزنامه رهبر دانش چنین می نویسد :
«این هم پوشیده نیست که از نویسندگان محلی کسانی که کتاب های فنی و سیاسی را خوب ترجمه کرده توانند،کم اند. ناچار بیشترین کتاب ها از طرف رفیقان ایرانی ترجمه شدند. این هم جای انکار نیست که قوت ترجمانی همه رفیقان ایرانی نیز برابر و از هر جهت مکمل نیست.» (عینی، 1928: 45)
6.جمع بندی
شناخت شخصیت، فعالیت ها و آثار صدر الدین عینی، چهره معروف فرهنگی در ورارود گامی است بزرگ برای آگاهی ایرانیان از فرهنگ و اجتماع و ادبیات آسیای مرکزی در دوران گمشده سال های 2000-1900. سال هایی که پرده آهنین اطلاعات و تبادلات فرهنگی ما را با نیمه دیگرمان قطع کرده و ما از هم بی خبر بودیم. عینی با میراث تاریخی و ادبی خود در راه بیداری و دوری از جهل و خرافه تلاش کرد و بنیانگذار شیوه ها و مکتب های زبانی و ادبی و روشنگر بسیاری از مسائل اجتماعی در پایان قرن 19 و ابتدای قرن 20 گشت. با مشارکت فعالانه او در بحث های تغییر خط از فارسی به لاتین- که پس از ده سال(1939-1929) به سریلیکی تغییر یافت- وضعیت کنونی زبان و خط تاجیکستان رقم خورد.
کتابنامه
1- اکرامی، جلال الدین(1928)، «نظری به نمونه ادبیات تاجیک»، رهبر دانش، شماره 4.
2-امیرعالم خان(1373)،خاطره های امیرعالم خان(تاریخ حزن الملل بخارا)،مقدمه و توضیحات احرار مختارف،چاپ اول،تهران،مرکز مطالعات ایرانی.
3-انوشه،حسن[به سرپرستی]،(1375)،دانشنامه ادب فارسی درآسیای مرکزی، چاپ اول،تهران، وزارت فرهنگ.
4-بچکا،یرژی(1372)،ادبیات فارسی درتاجیکستان،ترجمه محمود عبادیان و سعید عبانژاد هجران دوست،چاپ اول،تهران،مرکز مطالعات وتحقیقات فرهنگی بین المللی.
5- براگینسکی.ا.س.(1968)،حیات و ایجادیات صدرالدین عینی،عرفان،دوشنبه.(سریلیک)
6-تبروف،صاحب(1954)،صدرالدين عيني بنيانگذارادبيات شوروي تاجيك، چاپ اول، استالين آباد.(سريليك)
7-حسینی پور،مسعود؛ همدانی،آزیتا(1391)، «اول خویش دوم درویش: نگاهی دیگر به صدرالدین عینی»، بخارا،تابستان، شماره88.
8-حکمت،علی اصغر(1357)،«یادی از عینی»،یغما،سال31،مرداد،شماره5.
9-خدایار،ابراهیم (1384)، غریبه های آشنا،چاپ اول،تهران،موسسه مطالعات ملی.
10———- (1383)،«صدرالدین عینی و بیدل دهلوی»،پژوهش های ادبی،پاییز،شماره5.
11-داستان نویسی در ادبیات تاجیک(1374)،سیمرغ (ویژه نامه داستان تاجیک)،سال1،بهار،شماره3و4.
12-ر.م. (1928)، «یکمین قصه انقلابی تاجیک:آدینه»،رهبر دانش، شماره 6.
13-سیدزاده،نارمحمد(1377)،«سیر نگارش تاریخ ادبیات در تاجیکستان»،شعر،سال6،تابستان،شماره23.
14- سيف الله يف، عطاخان(1978)، مكتب عيني، دوشنبه(سريليك)
15————(1373)،«صدرالدین عینی»،سیمرغ،سال1،شماره4و3.
16- شكور زاده، ميرزا (1380)،تاجیکان،آریایی ها و فلات ایران،چاپ اول،تهران،سروش.
17————- (1373)،تاجیکان در مسیر تاریخ،چاپ اول،تهران،الهدی.
18- شکوری،محمدجان(1382)،جستارها،به کوشش مسعودامیرشاهی،چاپ اول،تهران،اساطیر.
19————(1956)،خصوصیتهای غایوی وبدیعی یادداشت های صدرالدین عینی،دوشنبه(سریلیک).
20———–(1384)،سرنوشت فارسی تاجیکی فراروددرسده بیست میلادی،چاپ اول،دوشنبه،دیوشتیج.
21- ———-(1978)،صدرالدین عینی،چاپ اول،دوشنبه،عرفان.
22——-(1373)،«رمان و پاوست در ادبیات خلق های آسیای میانه و قزاقستان»،سیمرغ،سال1،شماره 3و4.
23———-(1376)،«سیرادبی صدرالدین عینی ومرحله های آن»،نامه فرهنگستان،سال3، شماره3.
24-شفیعی کدکنی،محمدرضا(1366 )،شاعر آینه ها،چاپ اول ، تهران، آگاه.
25-عزیزقل اف.ا[زیرنظر](1988)،دایره المعارف ادبیات و صنعت تاجیک،2جلد،دوشنبه(سریلیک).
26-عینی،صدرالدین(1381)،تاریخ انقلاب فکری در بخارا،با مقدمه کمال الدین عینی،چاپ اول،تهران،الهدی.
27————–(1924)،«درباره زبان ادبی»،آواز تاجیک،چهارم سپتامبر، شماره 2.
28————-(1995)،مرگ سودخور،با مقدمه حسن جوادی ومقاله یرژی بچکا،مریلند،کتاب جهان
29———– (1925)،نمونه ادبیات تاجیک،سمرقند،نشریات مرکز خلق جماهیر شوروی.
30———–(1928)،« در اطراف زبان فارسی و تاجیکی»، رهبر دانش، شماره 4و5 .
31———–(1928)، «زبان تاجیکی»، رهبر دانش، شماره 11 و12.
32———– (1958)،یادداشت ها ،4جلد،چ اول،استالین آباد،نشریات دولتی تاجیکستان.
33———– (1362)،یادداشت ها،به کوشش سعیدی سیر جانی،چاپ اول،تهران،آگاه.
34———–(1372)،«روابط ادبیات معاصر تاجیک با دیگرکشور های پارسی زبان»،آشنا،سال2، شماره10.
35—— ،کمال الدین(1978)،کارنامه استاد صدرالدین عینی،زیر نظر محمد عاصمی،دوشنبه،عرفان.
36-قاسمی،مسعود(1389)«حاشیه ای بر نمونه ادبیات تاجیک»، نامه فرهنگستان،شماره 41.
37- (1353)،«کالخوز و ساوخوز و تفاوت میان آنها»، پیام نوین،دوره10، شهریور،شماره 11.
38-کمیسارف.د.(1353)،«مطالعه میراث ادبی عینی»، پیام نوین، دوره 10،، فروردین، شماره 9.
39-لسان، حسین(1372)،«فارسی دری در آن سوی مرزها»، آشنا، سال 2، شماره 10.
40-مسلمانیان قبادیانی،رحیم(1383)، ستاره های پامیر، چاپ اول، تهران، الهدی.
41-معین، محمد (1362) ، فرهنگ معین، 6 جلد، چاپ پنجم، تهران، امیر کبیر.
42-میرعباس،(1929)،«شاعره مهستی ازشهر خجنداست یا از ولایت گنجه؟»، رهبر دانش، شماره4.
43-ناتل خانلری،پرویز(1323)، «یک نویسنده تاجیک»، سخن، شماره8.
44-هادی زاده،رسول( 1968)، ادبيات تاجيك در نيمه دوم عصر 19، دوشنبه، دانش(سریلیک).
45-همدانی، آزیتا(1385)،دیدار و گفت و گو با فرزانگانی از تاجیکستان، سخن عشق، شماره 30.
46————(1389)،یادداشت های صدر الدین عینی و ارزش های سبکی آن،بهار ادب،شماره 8.
47-هیتچینس،کیت(1368)،«ادبیات تاجیک از انقلاب اکتبر تا دوره استالین زدایی»، ترجمه ص.شهبازی، ادبستان،اسفند، شماره3.
48———(1368)«،ادبیات نوین تاجیک(بخش اول تاآغازانقلاب اکتبر)»،ترجمه شهبازی،ادبستان،شماره2.
49- یاحقی، محمد جعفر( 1378) ، جویبار لحظه ها، چاپ اول، تهران، جامی.
50-یغمایی، حبیب(1351)، «شرح حال عینی»، یغما، سال 25، آبان، شماره 8.
51——–(1351)،«صدرالدین عینی شاعرونویسندۀ تاجیکستان شوروی»، یغما، سال 25، شماره 8.
52- Adam, Volker: Russlandmuslime in Istanbul am Vorabend des Ersten Weltkrieges. Die Berichterstattung osmanischer Periodika über Russland und Zentralasien
53- Lutz, Rzehak: Vom persischen zum Tadschikischen, Reichert Verlag Wiesbaden 2001
54- Roy, Olivier: The New Central Asia: the creation of nations, New York University Press, 2000
[1] . لقبی که استاد سعید نفیسی به او داد و بعد از آن بر او ماند.
[2] . سعیدی سیرجانی یادآوری همزبانان در ممالک دوروبر را برای ایرانیان فرهنگ پرور واجب عینی و ملی و مذهبی شمرده است.(عینی،1362: 17-18 مقدمه) تعداد نوشته های تحسین انگیز در باره زندگی و آثار عینی به خصوص در سال های حکومت دیکتاتوری شوروی بی شمار است که دلایل خود را دارند. شاید مقدمه وزین سعیدی سیرجانی بر کتاب یادداشت ها اولین نوشته در ایران باشد که در ضمن آن نکات انتقادی و قابل تأملی نیز ذکر شده اند. خرده گیری بر نوشته سیرجانی و مقاله های جدید هنگامی حائز اهمیت هستند که از دستمایه علمی برخوردار باشند و نه برخاسته از شعار های یک بعدی زمان بلشویستی و غرض ورزی های شخصی.
[3] . اولیویررُی خاورشناس فرانسوی مهندسی جداسازی «تاجیک» و پارسی را یکی از رسواترین نمونههای سیاستهای زبانی شوروی و صدر الدین عینی را بنیانگذار الفبای سیریلیک تاجیک می داند.(آسیای میانه جدید،ص 107)
[4] . کلیه شواهد مثال «یادداشت ها» از چاپ در ایران به کوشش سعیدی سیرجانی است. از آنجا که در مقاله اینگونه نمونه ها فراوان است، لذا در کنار نقل قول به ذکر صفحه بسنده و از تکرار نام کتاب یادداشت ها خودداری شد؛ لذا ذکر شمارۀ صفحه در پایان نقل قول به معنی شمارۀ صفحه یادداشت ها، نشر آگاه است.
[5] . شریف جان مخدوم صدر ضیاء(1932ـ1867)پدر استاد مرحوم محمد جان شکوری عینی شناس برجسته معاصر تاجیک. عینی در یادداشت ها فصلی را به صدر ضیاء و کتابخانه پربار و مجالس ادبی تشکیل شده در منزلش اختصاص می دهد.
[6].احمد مخدوم دانش معروف به احمدکله و موسوم به حکیم بخارا (1897-1826) عالم، نویسنده، شاعر، منجم، هنرمند و انقلابی تاجیک و مولف کتاب نوادرالوقایع تاثیری ژرف در بیداری استعداد عینی و انقلاب فکری او به جای گذاشت.
[7].جایزه استاد میرزا ترسون زاده در نظم به بهترین سراینده ها تعلق می گیرد. این جوایز به پیروی از جایزه کتاب سال در ایران است.
[8].جک لندن(۱۸۷۶-۱۹۱۶) نویسنده سوسیالیست آمریکایی ، رودیارد کیپلینگ (1936ـ1865)داستان پرداز و شاعر انگلیسی و دریافت کننده جایزه نوبل.
[9]. ماکسیم گورگی (1936-1868) نویسنده روسی و بنیانگذار ادبیات رئالیستی سوسیالیستی. . عینی درباره تأثیرش از گورگی می نویسد: «یادداشت هایم که دقت خوانندگان شوروی را به خود جلب کرده است اساساً با تاثیر الهام بخش«بچگی» و «در بین مردم» و دیگر حکایت های یادداشتی این استاد بزرگ [گورگی] تحریر یافته اند.» و شکوری درباره تاثیر عینی از گورگی می نویسد:«عینی پیش از همه گورکیانه خدمت کردن به خلق و وطن و ادبیات را ایده آل زندگی خود قرار داد.» (شکوری،1978: 185) اما لوتز ژهاک معتقد است عینی از آثار گورگی کم خوانده و در این مورد ادعا کرده است، چونکه وی به زبان روسی احاطه چندانی نداشته است. (ژهاک،2001: 307)
[10] . از 48 معنی کلمه «عین» که عینی با هر کدام ازآنها خود را بدان منتسب می داند می توان به این موارد نیز اشاره کرد: گاو وحشی، بزرگ شدن سیاهی چشم، شورچشم، عزت و بزرگی، فرمانده لشکر، مال بسیار، ذات هرچیز، دهانه، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، کارآگاه، پاییدن، گماشتن، واداشتن، گره سیب زمینی، دسته و گروه، اهل خانه، نفیس، بزرگ خاندان، دانه های نازک روی پوست بدن، سکه زر، خالص، مردی که زود می گرید، مشکی که آب آن جاری می شود، مایل شدن ترازو، حرف حلقیة و مجهوره که لازم است آشکار کردن آن نرم باشد و در آن مبالغه نگردد، چه آن را مکروه دانند. و منظور از حرف مهجوره حرفی است که هنگام تلفظ متحرک آن نفس حبس گردد، زیرا که در حروف مجهوره گوینده بر جای حرف تکیه کند و چون این اتکاء به اشباع رسد صدا بلند شود. همچنین حرف شانزدهم ابجد به شمار می آید که ارزش آن 70 و نشانگر لاتین آن شبیه کاما- ،- است. در فرهنگ دهخدا مفهوم «گلوله گذار کمان غولک» یافت نشد، اما غولک را به معنی کوزه ای آورده است که تمغاچیان(باج گیران) و مردم مشاهد متبرکه دارند تا زر و سیمی که از مردم بگیرند یا مردم بطریق نذر نهند در میان آن اندازند، همچنین راز و رمز هر چیزی .( دهخدا، ذیل عین و غولک) شاید معانی دیگری برای واژه عین در گویش فارسی- تاجیکی یافت شود.
[11] . بيت تخلص غزل اين است:
نيست خوبان را وفايي هيچ در بازار دهر سفلي بيچاره سر تا پا غلط كردم غلط
[12] . عینی در این مورد در یادداشت ها می نویسد:«يگان شعرم را با تخلصهاي سفلي، محتاجي و جنوني كس نديده است و يگان غزل با آن تخلصها را هم خودم در ياد ندارم و نسخههاي آن غزلها را هم نيست كردم. حيرت در بيماري آخر عمري قصيدهاي نوشت و از من با تخلص جنونيام كه قبلاً خودم براي او توضيح داده بودم نامبر كرده است…»(ص476)[ محمد صدیق حیرت از شاعران هم دوره عینی است.]
[13] . ر.ک مقاله« اول خویش دوم درویش»،مجله بخارا، شماره88،تابستان 91
[14] . برخی این شعر عینی را نخستین گام در شعر نو فارسی می دانند. برخی نیز ابوالقاسم لاهوتی را نماینده این جریان ادبی در تاجیکستان معرفی می کنند.
[15] . فولکرآدام می گوید که علت اصلی فتنه دلخوری علمای سنی راجع به نوع جدید تدریس در مدارس بوده؛آنها قوش بیگی آستانه قل را که وزیر اعظم وشیعه بوده طرفدار مخفی این طرح می دانسته اند.
[16] . عینی درباره رضایتش به شعرسرایی برای امیر می نویسد: «این طلب را رد کردن ممکن نبود، اما من این کار را به طرزی ادا کردن خواستم که به آداب دربار مخالف باشد… به امیر شعر فرستانی من از شش ماه زیادتر دوام کرد.»(عینی،1362: 769)
[17] . انتخاب نام عربی برای کتاب اول و ازبکی برای دو کتاب بعدی قابل تأمل است.
[18] . گفت و گو با مرحوم دكتر رسول هاديزاده،تهران، ارديبهشت 1385
[19] . منغیتیان آخرین سلسله از خانان ازبکند که ده تن از آنان در طی 168 سال بر بخارا حکمرانی می کنند و جهل و فساد و تعدی را به نهایت می رسانند. امیرعالم خان (1886ـ1860) آخرین امیراین خاندان است که شرح زندگی خود را در کتابی با عنوان تاریخ حزن الملل بخارا نوشته است.
[20] . نشر شعله انقلاب در 19 آوریل 1919 شروع و بعد از شش ماه یعنی در 16 اکتبر 1919 متوقف شد و سپس کمتر از دو ماه بعد یعنی در 7 دسامبر 1919 مجدداً منتشر و نهایت در دسامبر 1921 تعطیل شد. زبان مطالب در دوره دوم که عینی، مختاری(برادر زن عینی) و محمودی در آن بیشتر قلم می زدند به زبان ساده و عامیانه گرایش پیدا کرد، در صورتی که زبان دوره اول که بیشتر نوشته های علیزاده سردبیر مجله را در بر می گیرد به زبان نوشتاری ایران نزدیکتر است.
[21] . شش مقام جزء اساسی و برجسته موسیقی تاجیکی و- ازبکی- است و به دلیل قداست و اهمیت خاصی که دارد نام کل موسیقی و آواز تاجیک شده است و دارای دو نوای حزن انگیز و شاد می باشد. عینی در یادداشت ها می نویسد:« بیشتر دهقانان ریانهای [مناطق]غجدوان و وابکند سرود خوان و شش مقام دان بودند. آنها با وجود بیسوادی، شش مقام را با غزلهای کلاسیکی از پدر و مادرشان و دهن به دهن آموخته بودند.» (ص142)
[22] . با اینکه از عنوان کتاب چنین استنباط می گردد که تمام شعرای ذکر شده در کتاب اهل ورارودند، ولی اشعاری نیز از تقی تهرانی، زلف ایرانی، شیخ ایرانی و لاهوتی در آن وجود دارند که مدتی در ورارود بوده، ولی زاده فلات ایرانند نه ورارود. عینی در تغییر خط از فارسی به لاتین و سپس سیرلیک نقش مهمی داشت و ای کاش اکنون زنده بود و می دید که بیشتر اشعار این کتاب را اکثریت تاجیکان نمی توانند بخواند و یا بفهمند. به عنوان مثال در خصوص سر گذشت میرزا محمد تقی طهرانی در چند خط آمده است:
«در اوائل عهد امیر مظفر، در بخارا باسیری و بندگی افتاده. چندی در عهد وزارت محمد شاه قوشبیگی عامل ذکات ابریشم شده. بعد از آن آزاد شده بوطن خود رفته است.» (عینی،1925: 112)
یک نمونه رباعی ذکر شده از این شاعر در این کتاب:
رفتی و دلم ز غصه خونسازی؛کن
جام عشقم ز غم نگونسازی؛کن
خورسندی ام از فراق کم خواهی؛خواه
محرومی ام از وصل فزون سازی؛ کن
این کتاب به کوشش دکتر علی رواقی در سال 1385 در تهران تجدید چاپ شد، اماهنوز نیز در بردارنده برخی اغلاط نسخ، چاپی و یا بدخوانی های دستخط عینی است که دکتر مسعود قاسمی در مقاله ای به نام «حاشیه ای بر نمونه ادبیات تاجیک»، چاپ نامه فرهنگستان،شماره 41، سال 1389 مفصل بدان پرداخته است.
[23] . در آن زمان معمولاً کتاب های تاجیکستان در ازبکستان چاپ می شدند و احتمالاً چاپ این کتاب در مسکو از روی احتیاط و جلوگیری از خرابکاری ازبکان بوده است.
[24] . بیداری تاجیک ابتدا عید تاجیک نام داشت و در سال 1928 در دوشنبه منتشر می شد.
[25] . آواز تاجیک نخستین روزنامه تاجیک و چاپ سمرقند در سال های 1924تا1930 است.
[26] . (1993-1909) نویسنده تاجیکی که بعدها از نویسندگان بلند آوازه تاجیکستان گردید.
[27] . رهبر دانش در فاصله سال های 1927 تا 1930 در ازبکستان چاپ می شد و نقش مهمی در اعتلای ادبیات تاجیک داشت.
[28] . عینی اشعار پنج شاعره (مطربه کاشغری، مهری ندیمه گوهر شاد بیگم، عصمتی دختر قاضی سمرقند، عایشه سمرقندی، نادره اندجانی) را در این کتاب آورده و به احترام جنسیتشان شعر آنها را در قسم اول جای داده است. باین ترتیب نادره اندجانی همسر عمر خان- والی فرغانه- شعرش در قسم اول، اما شعر همسرش عمر خان در قسم دوم کتاب است. در باره ذکر شعرای زن در این کتاب آمده است:
«بنقل نمونه ادبیه زنانیکه از ماورالانهر و تورکستان بر آمده اند یا که با این سرزمین مناسبتی پیدا کرده اند ، زینت دادن قسم اول از نمونه ادبیات تاجیک مناسب دیده شد.» (عینی،1925: 25)
[29] . داخونده نامی است که به روستانشینان کوهستان نسبت می داده اند.
[30] . کالخوز یا کلخوز یا اقتصادیات دسته جمعی است. یک سازمان تعاونی که در آن کشاورزان داوطلبانه برای انجام مشترک امور تولید کشاورزی متحد میشوند و دارای هیئت مدیره و محصولات آن در تملک اجتماعی است. در مقابل آن ساوخوز یا سالخوز است، به معنی اقتصادیات موروثی شوروی متعلق به شوراها و دولت شوروی.
[31] . گفت و گو با دکترعطاخان سیف الله یف،تهران،اردیبهشت 1386
[32].مولیر(1673ـ1622) هنرپیشه و نمایشنامه نویس فرانسوی و یکی از کمدی نویسان بزرگ جهان، ویلیام شکسپیر(1616ـ1564)بزرگترین شاعر درام انگلستان، اونوره بالزاک رمان نویس فرانسوی(1826-1799) در آثارش منعکس کننده اوضاع اجتماعی زمان خود است.
[33] . این کتاب مجدداً به فارسی در سال 1995 با مقدمه ای از دکتر حسن جوادی در مریلند امریکا چاپ شده است.
[34] . کتابچه مختصر ترجمه حال خودم در یادداشت های چاپ تهران به عنوان بخش پنجم کتاب چاپ شده است.
[35] . برای اطلاع بیشتر از ویژگی های این کتاب به پایان نامه دکترای آزیتا همدانی با عنوان ساختار جامعه شناسی یادداشت های صدر الدین عینی، دانشگاه تهران، 1386 و مقاله:«ارزش های سبکی یادداشت های صدرالدین عینی»، بهار ادب، تابستان 1389 مراجعه شود.
[36] . ضرب المثل تاجیکی
[37] . پیغمبر
[38] . شیرماهی
[39] . مقدمه عینی بر رساله «شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی» به سال 1940 مورد نظر است.
[40] . عبارت برگرفته از مقدمه سعیدی سیرجانی بر یادداشت های عینی است.
صدرالدین عینی
صدرالدین عینی در اطاق کارش، زیر عکس ماکسیم گورکی
تابلو نقاشی: عینی در اطاق کار، زیر عکس استالین و ماکسیم گورکی
ص. عینی، 1925
عینی با فرزندان: خالده و کمال
عینی و ابوالقاسم لاهوتی در حال نشان دادن مدال هایشان
در میان جمعی از نویسندگان تاجیکستان. زاروبین در کنار عینی نشته.لاهوتی نفر اول از سمت راست
عینی و آکادمیسین پاولویچ، شهر دوشنبه، 1952
درمیان شرکت کنندگان اولین کنگره زبان شناسان تاجیکستان، 1930.عینی و لاهوتی در عکس مشخص شده اند
دستخط عینی، شعر به مناسبت چهلمین سال فعالیت علمی ماکسیم گورکی
مدال های ص. عینی
بلیت (جواز) ورود صدرالدین عینی به تمام ارکان جمهوری تاجیکستان: «اعضای کمیته اجرائیه حمهوری شوروی تاجیکستان اختیار دارند با همین بلیت در همه موسسه های جمهوریت داخل شوند»ء
جلد کتاب تهذیب الصبیان. این کتاب را ص. عینی پیش از انقلاب بلشویکی نوشته است