دکتر آزیتا همدانی
Abstract
The eminent place of Persian – speaking classical poets in the literary climate of Transoxania during recent centuries marks an unbroken influence of Iranian culture and literature inside its old territories , after so many years of political bordering and separation. Ordchary people and scientific individual of Tajikistan , whether working on the farm or at school were whispering the poems of Hafiz and Bidel in an atmosphere of their traditional music called ‘shesh magham’. They called Saaeb ‘Saaeb , the father’ , they picked up the rhythms of shsh – Name for their long songs, they considered Molave, Djami , Amir – Khossrow Delhavi and other poets as models of their poetry and life
This study was arranged according to the notes made by Sadr – Alddin Aini, a thihker of that time. It Presents in a careful and attractive manner, an image of deep influence of Iranian Persian – speaking poets on Transoxania.
Kay words : Persian – speaking poets, Transoxania in the twenty century , the ‘yaddashtha’ of Sadr – Alddin Aini.
چکیده
جایگاه والای شعرای کلاسیک فارسی زبان در فضای فکری و ادبی ماوراءالنهر قرون اخیر نشانه امتداد بدون گسست نفوذ فرهنگ و ادبیات ایران در سرزمینهای تاریخی خود پس از سالهای جدایی و مرزبندیهای سیاسی است.
عامی و عالم تاجیک زبان در مزرعه و مکتب و مدرسه در هوای موسیقی سنتی «شش مقام» اشعار حافظ و بیدل را زمزمه میکنند، سعدی را نماد دانایی میدانند، وزن شاهنامه را برای طولانیترین سرودههای خود انتخاب میکنند، صائب را بابا صائب میخوانند و مولوی و جامی و امیرخسرو دهلوی و دیگران را الگوی شاعری و زندگی خود قرار میدهند. این تحقیق براساس «یادداشتها»ی صدرالدین عینی متفکر این دوره تنظیم شده که نشانههای نفوذ عمیق شعرای فارسی زبان ایرانی را در جامعه بخارای دو دهه پایانی قرن 19 و آغاز قرن 20 با دقت و جذابیت به تصویر میکشد.
مقدمه
در یک نگاه کلی حدود گسترش و تأثیر زبان و ادبیات فارسی را میتوان در دو مرحله اساسی مورد بررسی قرارداد:
1- «زبان فارسی در پهنه جغرافیایی وسیعش، تا یک مرحلۀ تاریخی معین به لحاظ هنجارهای ذوقی و ملاکهای نقد ادبی تقریباً یک جریان عام دارد که با صرف نظر از بعضی جزئیات در هر برهه تاریخی معین، در تمام حوزۀ جغرافیایی زبان فارسی، ذوقها و نمونههای مورد پسند شعری یکسان است و شاعران بزرگی که کارهای آنان سرمشق (Prototype) ادیبان هر عصری قرار دارد، یک گروه معیناند..»1
2- اگر چه از قرن دوازدهم به دنبال مرزبندی سیاسی، یک مرزبندی سلیقهای و ذوقی در ادبیات نیز به وجود آمد که باعث پیدایش آثار مختص هر منطقه شد، اما استمرار طبیعی و ذوقی سبکهای خاص ادب فارسی در سراسر اقطار فارسی زبان همچنان ادامه یافت. 66 بار چاپ دیوان حافظ و منتخبات اشعار وی از 1884 تا 1917 و 54 بار چاپ آثار بیدل به ویژه غزلیات او، از 1883 که اولین چاپ سنگی اشعار اوست تا 1916 دلیلی بر این مدعاست.2
این مسئله به دلیل برانگیختن حس وطن خواهی در میان ملتهای شوروی سابق در جنگ جهانی دوم تقویت گردید و به دنبال آن دانشمندان و محققانی از جمله استاد صدرالدین عینی به نوشتن رسالاتی دربارۀ رودکی، فردوسی، سعدی، بیدل و… پرداختند و تقلید شعرای ماوراءالنهر از شعرای کلاسیک فارسی سرای سدههای پیش شدت یافت. استاد عینی غزلهایی در تتبع کمال اصفهانی، سعدی، بیدل، صائب و مخمس و مسدسهایی بر غزلهای کمال خجندی، حافظ 3 بیدل، صائب، هلالی، یغما، جامی و مثنویای بر وزن شاهنامه فردوسی و … سرود و مناسبت ایجاد کارانه خود را به نظم فارسی – تاجیک ثابت کرد.4
حافظ و اشعار وی یکی از اولین الگوهای مهم ادب فارسی است که حضور مستمر و نفوذ معنوی او در زندگی مردم این دوره مشهود است. جایگاه و نفوذ بیدل و تقلید از سبک او نیز در میان عامۀ مردم و شعرای این دوره نمودی خاص دارد که منجر به پیدایی جریان ادبی ویژهای گردیده است. این جریان ادبی از زمانی که هند به عنوان نقطه تلاقی شعرای فارسی زبان از قرون 11 تا 13 ه.ق (17 تا 19 م) مبدل گشت شروع و تاکنون نیز کمابیش ادامه دارد.5
پس از حافظ و بیدل، دیگر شعرای کلاسیک فارسی زبان از جمله سعدی، مولوی، فردوسی، صائب، کمال خجندی، جامی، امیر خسرو دهلوی و دیگران در جایگاه بعدی قرار دارند.
این شاعران و شعر آنان محکی هستند برای سنجش شعر خوب از بد و خواندن و حفظ کردن اشعار آنان شرط اول چگونه شاعر شدن و شعر سرودن موفقیت آمیز بنا به اسلوب سنتی چهار مقاله 6 است.
این مقاله بر اساس «یادداشتهای» صدرالدین عینی نوشته شده است، لذا توضیحی مختصر دربارۀ این کتاب ضروری مینماید:
صدرالدین عینی (1878- 1954 م) بزرگترین شخصیت ادبی ماوراءالنهر قرن 20 و پدر ادبیات نوین تاجیکستان آثار زیادی در زمینۀ نثر از جمله لغت نامه، تاریخ، رمان و داستان نویسی، کتابهای آموزشی کودکان، کتب دینی، تاریخ ادبیات و مجموعهای شعر به زبان فارسی نوشته است. مهمترین و مفصلترین اثر او «یادداشتها» است که در چهار جلد وقایع زندگی او را از کودکی تا اوایل قرن بیستم شرح میکند که آن را دانشنامۀ بخارای قرن 19 نامیدهاند.7
این اثر به حق گنجینه گرانمایهای از زبان و فرهنگ تاجیک است، چنان که دربرگیرندۀ ضربالمثلها، حکایات، تعبیرات، گفتههای عامیانه و… میباشد و تاکنون به چند زبان از جمله زبان فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، روسی و…. ترجمه شده است.8 عینی نه تنها در یادداشتها، بلکه در دیگر آثار خود به حق آغازگر نهضت معرفی شاعران و ادیبان ایرانی و فارسی زبان به ماوراءالنهریان است. کلیات او شامل مجموعهای از آثار شعرای فارسی و تاجیک زبان از قرن دهم تا بیستم از بهترین اسناد بررسی ادبیات ایران در آن دوره در آسیای میانه محسوب میشود.
در این مقاله سعی داریم براساس این کتاب، با ارزشهای ادبی و ذوقیات تاجیکان سالهای 1880 تا 1920 آشنا شویم و شیوۀ تفکر و ارزشهای اجتماعی قوم تاجیک را در برههای از دورۀ حکومت منغیتها بکاویم، لذا به ترتیب میزان حضور شعرای فارسی زبان در میان طبقات مختلف جامعه و موارد استفاده از اشعار آنان در این کتاب، مقاله را در نه بخش تنظیم کردهایم:
- حافظ خوانی و حافظ اندیشی 2. بیدل خوانی و بیدل گرایی، 3. سعدی و نغز نکتههای او، 4. بابا صائب و جایگاه او، 5. کاربرد مثل گونه اشعار مولوی، 6. تتبع به اشعار غنایی جامی، 7. کمال خجندی و شش مقام خوانان، 8. توصیفات غنایی امیر خسرو دهلوی، 9. شعرسرایی بر وزن شاهنامه.
قبل از پرداختن به هریک از مباحث فوق لازم دیدیم ردپایی از جایگاه شعرای ایرانی و میزان توجه محققان تاجیک به حضور آنان در جامعه فارسی زبان ماوراءالنهر را در یک صد سال اخیر با توجه به یافتههای تحقیقی تبیین کنیم، لذا مختصری در باب پیشینه این گونه مطالعات را در اینجا ذکر میکنیم:
پیشینه مطالعات ادبیات کلاسیک ایران در تاجیکستان
امروزه مطالعات ایران شناسی و تحقیق در ادبیات کلاسیک فارسی و ایرانی در مراکز علمی و پژوهشی تاجیکستان نوعی واکاوی فرهنگ ملی محسوب میشود که بیش از پیش به آن توجه میگردد، به خصوص تبیین جایگاه شعرای فارسی زبان و برگردان دواوین و متون آنها به خط کریلیک و بررسی و تصحیح و توضیح آثارشان نوعی حس رقابت که گاهی منجر به پیدایش دیدگاه پان تاجیکیسم شده پدیدآورده است. از میان این شاعران رودکی، کمال خجندی و جامی جایگاهی ویژه دارند و پس از آن بیشترین فعالیتهای تحقیقاتی در مورد شاعرانی چون فردوسی، سعدی، خیام، حافظ و مولوی صورت میگیرد.
در خصوص میزان حضور و نفوذ ادبیات کلاسیک ایران برخی محققان تاجیکی مطالب کلی نوشتهاند از جمله اینکه مقام فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی را در میان ملت تاجیک تا حدودی روشن نموده و مباحثی کلی درخصوص تاثیر آنان در این جامعه به طبع رسانده، اما آماری مبنی بر میزان این نفوذ ارائه نکردهاند، چنان که میرزا شکور زاده، مقام حافظ، ظاهر احراری و شیرمحمد زاده و عابدزاده مقام فردوسی، عبدالحی کاملی مقام مولوی و هاشم اف مقام سعدی را واکاوی کردهاند، اما در ایران تاکنون مقالهای تحقیقی در این خصوص تالیف نشده، جز اینکه دکتر شفیعی کدکنی در شاعر آینهها و دکتر ابراهیم خدایار در مقاله صدرالدین عینی و بیدل دهلوی به این موضوع، با توجه به یادداشتهای صدرالدین عینی، اشاره کردهاند.9
با توجه به این پیشینة مختصر، در این مقاله نیز سعی بر آن است که میزان حضور این شاعران با تفصیل بیشتری در یادداشتهای صدرالدین عینی بررسی شود:
- حافظ خوانی و حافظ اندیشی:
صدرالدین عینی ارتباطی معنوی با حافظ داشته و سعی میکرده است چون او بیندیشد و بسراید. این را نه تنها از واگویههایش در یادداشتها میتوان پی برد، بلکه در «مختصر ترجمه حال خودم» و دیوان اشعار و رسالهای که در باب حافظ نوشته به خوبی نمایان است. از طرف دیگر حافظ در میان جامعه تاجیک – به خصوص در پنجاه سال اخیر – جایگاه رفیعی یافته است، او را حضرت حافظ میخوانند و در تتبع او غزل میسرایند و یا غزلیات او را تضمین میکنند. این در حالی است که بر این باورند قدیمیترین نسخه خطی دیوان حافظ که در پژوهشگاه شرق شناسی تاجیکستان به شماره 555 نگهداری میشود توسط آنان کشف شده است.
اما آنچه عینی درباره جایگاه حافظ در یادداشتها ذکر میکند این است که دیوان حافظ متن درسی مکتب خانههای آن سامان بوده است و کودکان خواندن را با شعر حافظ آغاز میکرده و شاه بیتهای او را به حافظه میسپردهاند. در داستان حبیبه، دختر مکتب خوان روستای ساکتری 10 نمونهای از اینگونه شعرآموزی در مکاتب تصویر میشود: بیبی خلیفه – معلمه 11 مکتب دختران – به نوآموزان دختر و پسر خواندن اشعار حافظ را یاد میدهد. حبیبه، دختری از شاگردان کلاس است که عاشق پسر سفالگری از ده دیگر است. او با خواندن اشعار حافظ برای عینی، نه تنها به او آموزش میدهد، بلکه با انتقال تأثرات درونی خود، مهر حافظ را در دل عینی خردسال میکارد و به یکی از سرچشمههای ذوق پروری و گرایش او به شعر و ادبیات فارسی – تاجیک بدل میکند.
عینی آموزش اشعار حافظ را در مکتب در داستان حبیبه اینگونه بیان میکند:
«در وقتی که من در مکتب یک غزل حافظ را که با بیت زیرین سر میشود:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان زتن برآید
میخواندم، بیبی خلیفه به من تکرار کناندن آن غزل را به حبیبه فرمود و خودش به خانه خودش برای کارهای خانگیاش رفت. حبیبه بعد از به من دو سه بار خواناندن آن غزل، کتاب را به دستش برداشته، آن غزل را چنان دلسوزانه خواند که در چشمانش آب چرخ زد و به من هم آهنگ حزینانۀ او چنان تأثیر کرد که پشتم وجرراس زدن گرفت [تیر کشید]. خصوصاً وقتی که بیت زیرین را میخواند:
هر دم چو بیوفایان نتوان گرفت یاری مائیم و آستانش تا جان زتن برآید»12
و وقتی حبیبه به دلدارش میرسد، عینی اولین چیزی که در وصال آن دو عاشق به یاد میآورد بیت زیبای حافظ است که اکنون کاربرد آن را عیناً دیده است و از تکرار دوباره آن ذوق میکند:
«عروس و داماد خوشبختانه از پیش من گذشته، به اسبی … سوار شده رفتند. اکنون به من معلوم شده بود که حبیبه چرا آن غزل حافظ را که با بیت زیرین سر میشود:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان زتن برآید
با آواز حزین سروده، گریه میکرده است.»13
دکتر شفیعی کدکنی در این باره مینویسد:
«این داستان یکی از نمونههای عالی نفوذ حافظ شیراز در زندگی مردم ماوراءالنهر در قرن اخیر است و نشان دهندۀ این نکته که شعرهای او «ورد شبانه و درس سحرگاه» همۀ ملل آسیای میانه و آسیای غربی و بخش عظیمی از جهان اسلام بوده است.» 14
در بخش دیگر شعر حافظ از مرحله آموزش در مکاتب و از بین باسوادان فراتر رفته و جای ترانههای عامیانه و شعرهایی را که دهقانان به هنگام کار در نیمههای شب با خود زمزمه میکنند گرفته است. در این قسمت عینی بیت اول « صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را» از زبان جفت رانی که در نیمه شب تابستان مشغول کار است نقل میکند.15
به نظر میرسد شعر در رگ رگ جان دهقان با ذوق تاجیکی نفوذ دارد که در هر موقعیتی نوع خاصی از اشعار را با خود زمزمه میکند. او در تنهایی خود، در بیابان آرام، تلاش روزمره زندگی خود را با شعر حافظ معنا میبخشد و سختی و جور زمانه را به باد فراموشی میسپارد و این نشان میدهد که دو روی سکه تاجیک کار و شعر است، یکی حیات بخش ودیگری روح بخش و دومی است که اولی را بر کشاورز سخت کوش تاجیکی آسان میکند.
همچنین برخی شاه بیتهای غزلیات حافظ کاربرد مثل گونه یافته و در زندگی مردم جاری بوده است و مهمتر اینکه به کار گیرنده ابیات نیازی به اشاره به شاعر آن احساس نمیکرده و مخاطب و اطرافیان او نیز به وضوح میدانستهاند که بیت از چه کسی است و کاربرد موفق اشعار تمثیلی نیز همین است. همچنین گوینده با به کارگیری بیت حافظ ختم کلام را اعلام کرده و به مثل خیرالکلام ماقلَّ و دَلَّ اعتبار بخشیده است. در داستان یحیی خواجه (عاقل دیوانه نما) و جوره بیگ عربف (ثروتمند بیسواد) به بیت «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد…» اشاره میشود که اهمیت اشعار حافظ را در مکالمات عادی بیشتر روشن میکند.16
در یادداشتها بیت «شنیدم که گر غم رساند گزند ممیز خروشیدن دف بود سودمند» به حافظ نسبت داده شده است که به احتمال قریب به یقین از وی نیست و به نظر میرسد که خوش ذوقان تاجیک و احتمالاً شش مقام خوانان بیت حافظ را که در همین مضمون سروده است17 گرفته و ترکیبی دیگر ساخته باشند. این بیت دوبار، هر بار نیز به نقل از ملا امان رازمازی 18 به حافظ نسبت داده میشود.19
2- بیدل خوانی و بیدل گرایی:
اگر چه بیدل (1054 – 1133 ه.ق) اصالتاً از ترکان جغتایی و متولد پتنای هند است و در همانجا بالیده و به خاک سپرده شده و قسمت اعظم آثارش را در همان محیط به وجود آورده است، 20 اما با توجه به تأثیر عظیمی که اشعارش بر ادبیات آسیای میانه و ماوراءالنهر به خصوص سه کشور افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان گذاشته، میتوان نتیجه گرفت که برخی از شعرای مهاجر ماوراءالنهر به هندوستان، در زمان بیدل و پس از او، از سنت ادبی بیدل تأثیر پذیرفته و باعث انتقال آن سنت به آسیای میانه و پدید آمدن آئینی به نام شب عرس 21 بیدل و بیدل گرائی شدهاند، البته قبل از ظهور مکتب بیدل، سبک هندی در این منطقه رسوخ کرده بود و مردم با آن آشنایی داشتند، به این دلیل گرایش به اشعار بیدلی خیلی سریع در میان جامعه رواج یافت و در واقع جریان بیدلگرایی با قانع نسفی در 1750 م شروع و با طغرل خان احراری در 1916 م. ختم شد، به گونهای که امروزه تحقیقات بیدل شناسی و مکتب بیدل گرایی در تاجیکستان رواج یافته و حتی محقیقن ایرانی نیز به نفوذ این شاعر فارسی سرا در این منطقه به تحقیقاتی دست زدهاند که ذکر آثار آنان در فهرست منابع نشان دهنده توجه به این شاعر و اهمیت او در جامعه ماوراءالنهر میباشد. بیدل خوانی در جامعه ذکر شده در یادداشتها با ذکر دوازده بیت از اشعار او یا جنبه آموزشی در مکاتب را دارا بوده، یا در بزمها توسط شش مقام خوانان و دیگر افراد عادی در دو هوای شاد و غمگین با دائره و دف یا طنبور و تار به آواز خوانده و اجرا میشده، یا جنبه اجتماعی و تسلی جویی داشته و در میان اقشار مختلف مردم زمزمه میشده و یا جنبه روشنگری و معارف پرورانه داشته که به واسطه اشعار او به نقد و هجو حکومت پرداخته میشده است.
عینی در باب آموزش اشعار بیدل به بچههای مکتب در ده، شیوۀ آموزش ملا و غلطهای نسخ و بیدل فهمی خردسالان در مکتب و ذوق سرشار آنان در نسخه خوانی و فهم کلمات، تصویری بسیار دقیق ارائه میکند که روشن کننده وضع زمان خود از این جهت است. 22
بیدل خوانی در میان عوام نیز رایج بوده و بدون توجه به فهم اشعار، در حین کار و تلاش اشعار او را با خود زمزمه کرده و به این واسطه از غم روزگار تسلی میجستهاند. داستان بیدلخوانی جفت رانان سر مزارع از زبان عینی به هنگام شنیدن خبر فوت مادرش شنیدنی است:
«در این وقت سرود جفت رانان شنیده شده، مرا به خود مشغول کرد… جفت رانی که دورتر از خرمنگاه من زمین میراند، در هوای صوت عشاق… یک غزل بیدل را سرکرد و در اوج آن هوا جفت ران دیگر که دورتر از وی کار میکرد، به او یاری داد، من با شنیدن آن غزل در آن سرود، بیآنکه آوازی برآرم درون درون گریسته، دل مصیبت منزل خود را قدری خالی کردم و در اینجا به طرز نمونه نقل کردن سه بیت آن غزل را که به احوال آن شبه خودم خیلی موافق بود مناسب دیدم:
دلیل کاروان اشکم آه سرد را مانم رفیق وحشت من غیر داغ دل نمیباشد فلک عمری است دور از دوستان میداردم بیدل |
اثر پرورد داغم، حرف صاحب درد را مانم درین غربت سراخورشید تنهاگرد را مانم.. به روی صفحۀ آفاق بیت فرد را مانم»23 |
عینی خردسال نیز تحت تأثیر آواز جفت رانان، بیتی از بیدل را که ورد زبان پدرش در زمان حیات بوده، با خود زمزمه کرده و به این واسطه دل ناآرام خود را در مرگ مادر تسلی میدهد:
«آروز میکردم که کاری شده همۀ این غم و کلفتها هرچند یک چند دقیقه هم باشد، از یادم برآید و من هم اندکی روی آسایش را ببینم و با خواهش این آرزو بیت زیرین یک غزل بیدل را که پدرم در اینگونه موردها بسیار میخواند به یاد آوردم و با آواز پست حزین زمزمه کردن گرفتم:
ای فراموشی کجایی تا به فریادم رسی باز اندوه دل غم پرورم آمد به یاد» 24
عینی در بزرگسالی و زمان تحصیل در مدارس بخارا نیز تسکین دل متأثر از مشکلات جامعه خود را از غزلیات بیدل میجسته و به این واسطه زبان حال اقشار آگاه و ملول از غم دنیا شده است. در واگویهای که به هنگام خواندن نوادر الوقایع احمد دانش با خود دارد بیت :«زندگی در گردن افتاده است بیدل چاره چیست/ شاد باید زیستن، ناشاد باید زیستن» را با خود زمزمه میکند. 25.
از دیگر بخشهای خواندنی یادداشتها مکالمه – یحیی خواجه – یکی از عقلای مجانین – با متمول و عرب زادۀ بخارا – جوره بیگ عربف – است که به این واسطه میزان اهمیت بیدل خوانی و بیدل فهمی در جامعه عامی و باسواد و تاجر و دهقان و خردسال و بزرگسال آن دوره روشن میشود. 26
همچنین اشعار بیدل وسیله هجو هجاگویان و زبان گویای منتقدین طنزپرداز جامعه میشده است که یحیی خواجه و ملامان رازمازی – دو تن از منتقدین تیز زبان جامعه یادداشتها – از آن استفاده کردهاند. 27
رواج گونه گونگی مضامین اشعار بیدل در جامعه بخارای آن روز و به کارگیری آن توسط افراد و اقشار مختلف و اهمیت توجه به بیدل خوانی و بیدل فهمی و تقلید شعرا از اشعار او نشانۀ جایگاه و نفوذ این شاعر پارسی سرا در این منطقه است. تأسی جویندگان به اشعار بیدل به نوعی این شاعر را همدل و همراه خود میدانند و توجه به اشعار او را ملاک دانایی و سواد به حساب میآورند، اما بیشتر شعرای مقلد بیدل در این دوره به لفاظی پرداخته و بیدل گرایان ناموفق به شمار رفتهاند، چنان که عینی در نمونه ادبیات تاجیک ضمن معرفی آنان، به نقد این شیوه ناموفق و افراطی جامعه شاعری بخارای آن روز میپردازد. 28
3- سعدی و نغز نکتههای او:
جایگاه سعدی در میان جامعه تاجیک در طی پنجاه سال اخیر بسیار رفیع و پند نامههای او توجه محققان را به خود جلب کرده است. در یادداشتها پس از حافظ و بیدل، سعدی و نغز نکتههای گلستان و بوستان او ورد زبان عام و خاص در هر مجلسی بوده است، بگذریم از اینکه عینی در مقدمۀ رسالهای که در باب سعدی نوشته، او را تاجیک گفته است و برتلس در این باره به عینی مینویسد: فردوسی از آن تاجیکان باشد، اما سعدی را به ایرانیان باید داد.. 29
در یادداشتها پنج بیت و نکتههایی شیرین از سعدی نقل شده که نشانه نفوذ اندیشه و شعر این شاعر در زندگی تاجیکان است.
عینی به هنگامی که به واسطۀ سلطان پاشای 30 دعاخوان از دیو و اجنه ترسانده میشود، به پدرش که اولین و مهمترین تربیتگر معنوی او بوده است مراجعه میکند و پدر بسیار دقیق، با به کارگیری بیتی مناسب از سعدی (دیو با آدم نیامیزد مترس..) فرزند را مجاب میکند که چگونه بیندیشد و در جامعه زندگی کند.31 در این کتاب اشعار سعدی نه تنها بر زبانها جاری بوده و کاربرد مثل گونه یافته، بلکه بر سنگ قبرها نیز نقر میشده است، نکتههای گلستان او نیز جایگاه ویژهای در محاوره مردم بخارای آن روز داشته است. در این مورد از ذکر شواهد مثال خودداری و خوانندگان را به ترتیب مباحث ذکر شده در این بخش به صفحات 147، 636، 570، 10 و 45 یادداشتها ارجاع میدهیم.
4- بابا صائب و جایگاه او:
اگرچه در میان شعرای سبک هندی بیدل بیشترین تأثیر را بر ذهن و زندگی شاعران و مردم تاجیکستان و دیگر کشورهای حوزه ماوراءالنهر گذاشته است، اما با توجه به تقلیدهای ناموفقی که از شعر بیدل شده، شاید بتوان اذعان کرد که صائب از جایگاه متعادل و محبوبتری در میان مردم جوامع فوق برخوردار بوده و از او به عنوان بابا صائب یاد میشده و اشعارش همچون اشعار سعدی ورد زبان و دستورالعمل زندگی مردم قرار میگرفته است و شعر دوستان، منتخب یا ابیاتی از اشعار او را در بیاضهای خود مینوشته و به مناسبتهای مختلف به کار میگرفتهاند و در کنار اشعار حافظ و بیدل، اشعاری از صائب نیز در مکاتب تدریس میشده است. 32
در یادداشتها چهار بیت از صائب نقل شده که یک بیت آن تعلیمی و سه بیت تغزلی است. در محاورهای بین عینی و پدرش در مورد شعر و نحوه شعر سرایی، پدر بیت «به دوش توکل منه بار خود را…» را برای عینی خردسال نقل میکند و در این مورد به پسرش میگوید: «بابا صائب که 250 سال پیش از ما گذشته است و عیسا که آدم زمان ما است، به یک مضمون گپ میزنند و مردم را از توکل و از بیکاری به طرف کار میکشند.»33
و عینی در مورد ارادت پدرش به صائب اصفهانی مینویسد:
«پدرم صائب اصفهانی را بسیار دوست میداشت، شعرهای او را، چنان که بچگان نبات را مکیده، مزه کنان میخورده باشند، لذت گرفته میخواند و از روی احترام او را «بابا صائب» میگفت … او
گفت: شاعر باید عیسا برین، بابا صائب برین، حافظ برین در هر مورد شعرهای خوب گفته
تواند…» 34
سه بیت دیگر صائب در این کتاب از زبان ملا برهان کولابی شاعر، در وصف دختر مورد علاقهاش زمزمه شده که در ص 297 یادداشتها ذکر گردیده است.
5- کاربرد مثل گونه اشعار مولوی:
مولوی با آن همه عظمت فکری و شعری، چندان نمودی – البته به وسعت حافظ و بیدل – نه در گذشته و نه امروز در جامعه تاجیکان نداشته و ندارد، به نظر میرسد که تاجیکان آنگونه که باید در اشعار این شاعر بزرگ غور و تأمل نکردهاند، اگرچه اخیراً به دنبال استقبال دیگر کشورها از اشعار مولانا، مسئولان دولتی کشور تاجیکستان نیز در تدارک جشنها و همایشهایی به همین منظور هستند و اذعان میدارند یکی از قدیمیترین نسخ خطی اشعار مولانا را که احتمالاً منسوب به زمان خود اوست در سال 1961 پیدا کردهاند که در آکادمی علوم این کشور نگهداری میشود. جایگاه اشعار او نیز در فضای فکری و ادبی بخارای قرن 19 و اوایل قرن 20 با توجه به کتاب یادداشتها محدود به دو بیت از مثنوی اوست که به عنوان مثل در محاورات روزمره به کار میرود.
عینی نیز هیچ تلاشی نکرده است که مولوی را چون دیگر شعرای فارسی زبان از جمله سعدی و حافظ و فردوسی، تاجیک به شمار آورد و یا رسالهای به دفاع از فارس – تاجیک بودن او بنویسد و یا شاید چو نظامی که او را به آذربایجانیها داده است، مولوی را نیز به ترکها داده باشد. 35
دو بیتی که در یادداشتها از مولوی ذکر شده یکی از زبان میرزا عبدالواحد منظم 36 خردسال است که از فضای ده به تنگ آمده و فرد با ذوقی را نمییابد که با او بیت برک (مشاعره) کند و بیت «ده مرو، ده مرد را احمق کند…» را با خود زمزمه میکند 37 و دیگر زمانی است که عینی با محمد صدیق حیرت آشنا میشود و «یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم..» را در مورد او به کار میبرد. 38
6- تتبع به اشعار غنایی جامی:
شاید بتوان اذعان کرد که پس از رودکی بیشترین تحقیقات تاجیکان بر روی اشعار و مثنویهای جامی است. در تحقیقاتی که درباره او انجام دادهاند یک نسخه خطی منسوب به زمان او را پیدا کردهاند که به گفته آنان به دستور جامی توسط میرعلی – از خوشنویسان هم دورهاش – نوشته شده است که اکنون در ازبکستان نگهداری میشود، تحقیقات بر روی اشعار این شاعر تا بدانجا پیش رفته که حتی فرهنگ آثار جامی را نیز در دو جلد و 15 هزار کلمه در تاجیکستان تالیف کردهاند. او از شاعران محبوب و الگوی شاعری در میان مردم ماوراءالنهر و تاجیکستان است. در یادداشتها سه بیت از غزلیات او ذکر شده که آن نیز از زبان ملافای شاعر در وصف معشوقه خیالیاش زمزمه میشود:
«زینسان که ره امید بسته است آن به که به کنج ناامیدی بنشینم و با غم تو سازم |
بر من غم عشق تو زهر سو پا در دامان و سر به زانو پنهان زتو با تو عشق بازم» 39 |
7- کمال خجندی و شش مقام خوانان:
کمال خجندی محبوبترین شخصیت ادبی در طی چندین قرن در خجند تاجیکستان و باعث غرور مردم این خطه و نازش آنان به اوست. پیکره و گلگشت کمال خجندی در مرکز شهر خجند نشان از اهمیت این شاعر در میان مردم خجند است. تحقیقات ادبی زیادی نیز بر روی اشعار او صورت گرفته که بیشترین آن در بزرگداشت 675 سالگی کمال در سال 1996 در خجند ارائه شد. بیشتر ترانههای شش مقام خوانان تاجیک برگرفته از غزلیات اوست و در یادداشتها نیز اشعار کمال کاربرد موسیقی شش مقام خوانی یافته و غزلیات او با صدا و نوای تار حاجی عبدالعزیز سمرقندی – شش مقام خوان معروف آن زمان – حاضران را به وجد آورده است که سه بیت آن را عینی در خاطر خود داشته و در ص 575 یادداشتها نقل کرده است که از ذکر آن خودداری میشود.
8- توصیفات غنایی امیر خسرو دهلوی:
امیر خسرو دهلوی اصالتاً ماوراءالنهری است و بسیاری از شعرای ماوراءالنهر از سبک شعری و مثنوی سرایی او تقلید کردهاند و اخیراً نیز تحقیقاتی بر روی مثنویها و شیوه شعر سرایی این شاعر در تاجیکستان صورت گرفته است، هرچند که عینی توجهی در رسالات و آثار خود به او نداشته و در یادداشتها نیز تنها یک بیت او را از زبان ملا برهان کولابی – که در وصف دختر مورد علاقهاش میخواند – آورده است:
«رفتن به چه ماند؟ به خرامیدن طاووس برگشته نگه کردنش؟ آهوی رمیده» 40
9- شعرسرایی بر وزن شاهنامه:
فردوسی را نه تنها تاجیکان، بلکه ترکان آسیای مرکزی نیز ارج مینهند و آثار حماسی خود را بر اساس تصاویر و صحنههای رزم و بزم و قهرمانان آن پدید میآورند. کوراغلی، الپامش، ماناس، رستم خان، قیرق قیز و… آثار حماسی ملتهای ترک آسیای مرکزی است که غالباً از حماسه فردوسی تأثیر پذیرفته است. محققان تاجیک نیز در سالهای 1936 تا 1965 بیشترین فعالیتهای پژوهشی خود را – طبق گزارشی که شجاعالدین شفا در جهان ایران شناسی ارائه کرده است – به فردوسی و شاهنامه او اختصاص دادهاند. امروزه میدان، خیابان، کتابخانه و مراکز علمی آموزشی تاجیکستان به نام فردوسی نامگذاری میشود و تاکنون دوبار کل شاهنامه به خط کریلیک و دوبار به خط روسی برگردانده شده که نشان از توجه عمیق این ملتها به این اثر سترگ دارد. در یادداشتها از فردوسی بیتی نیامده، اما عینی علاوه بر آنکه رسالهای در باب فردوسی مینویسد، مثنویای طولانی بر وزن و اسلوب شاهنامه فردوسی نیز میسراید که 96 بیت از آن را در یادداشتها صفحات 701 تا 706 آورده و در این باب نوشته است:
«از بس که در آن وقتها شاهنامه فردوسی را بسیار میخواندم شکل و اسلوب وی به این داستان بیتأثیر نمانده است:
زمستان گذشته شده نوبهار فلک بیغبار و زمین سبزه زار..» 41
و در جایی دیگر نقل میکند:
« یحیی خواجه در همان مجلس و در حضور آدمان بسیار در حق آن سرکرده و در وزن شاهنامۀ فردوسی 50 بیت شعر هجوی گفته است.» 42
نتیجه گیری
فرهنگ و ادب ایرانی که نمونه بسیار والای آن شعر فارسی است در مرزبندیهای سیاسی محصور نشده و حضور اثر بخش آن در سرزمینهای تاریخی ایران زمین چون گذشته در زندگی و اندیشه جامعه خوش ذوق و شعر دوست تاجیکی جاری است. شعر فارسیخوانی یکی از برنامههای مهم مجالس روشنفکران، سرگرمی محافل شبنشینی روستائیان، پایه آموزشی خردسالان، مایه ذوق پروری شاعران و باعث تفاخر حافظان عامی و عالم جامعه بخارای پایان قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم بوده است.
پانوشتها:
1- شاعر آینهها، ص 94
2- ر.ک:« صدرالدین عینی و بیدل دهلوی»، ص 91 و غریبههای آشنا، ص 124
3 – یک نمونه از مخمس عینی بر غزل حافظ به قرار زیر است:
مُرد عینی، درد او بنهفته ماند طالع ناسازگارش خفته ماند
غنچه امیدها نشکفته ماند راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغ از راز داران یاد باد
به نقل از استاد محمد جان شکوری، عینی این ابیات را در دم مرگ گریان گریان بر لب آورده بود. ر.ک: خراسان است اینجا، ص 254، 255
4- ر.ک: دایره المعارف ادبیات و صنعت تاجیک، ص 119
5- ر.ک: «بیدل گرایی در محیط ادبی ماوراءالنهر»، ص 47
6- ر.ک: چهار مقاله،ص 43 و 44
7- ر.ک: روزنامه صدر ضیاء، ص 379
8- ر.ک: ادبیات فارسی در تاجیکستان، ص 132 و 133
9- براساس فهرست تالیفاتی که شجاعالدین شفا در جهان ایران شناسی در تاجیکستان ارائه داده است، طی 32 سال یعنی از سال 1936 تا 1968 شاهنامه فردوسی و آثار جامی بیش از 12 بار، دیوان رودکی و سعدی حدود 11 بار، رباعیات خیام و غزلیات حافظ هر کدام 8 و 5 بار و آثار کمال، ناصر خسرو، مولوی و دیگر شعرا دو و یا سه بار مورد توجه محققین در این سه دهه بودهاند. اگر آمار 40 سال دوم را، یعنی از سال 1968 تاکنون، بخواهیم ارائه کنیم، مسلماً بیشترین تحقیقات به رودکی اختصاص پیدا میکند. این ادعا از آنجاست که نگارنده، تحقیقات رودکی شناسی در تاجیکستان را در طی صد سال بررسی و در مقالهای فراهم آورده است. برای تبیین دقیق جایگاه دیگر شعرای ایرانی تحقیقاتی از اینگونه لازم است.
10- زادگاه عینی در چهل کیلومتری شرق بخارا
11- تاجیکان به معلم یا استاد زن، معلمه میگویند.
12- یادداشتها، ص 73
13- همان، ص 74
14- شاعر آینهها، ص 99
15- یادداشتها، ص 143
16- همان، ص 517 و 518
17- در ساقی نامۀ دیوان حافظ آمده است:
مغنی نوای طرب ساز کن که بار غمم بر زمین دوخت پای مغنی دف و چنگ را ساز ده مغنی ملولم دو تایی بزن |
به قول و غزل قصه آغاز کن به ضرب اصولم برآواز زجای… به آئین خوش نغمه آوازده … به یکتایی او که تایی بزن…. |
18- شخصیتی مبارز و منتقد که از او به عنوان عقلای مجانین یاد شده است.
19- یادداشتها، ص 597 و 791
20- ر.ک: تاریخ ادبیات صفا، ج 2/5، ص 1266
21- عرس به ضم اول اصلاً به معنی مهمانی و عروسی است و در عرف صوفیان ضیافت و اطعامی است که در مراسم بعد از مرگ یا در سالروز و سالگردهای مشایخ و بزرگان تصوف ترتیب میدهند و هنوز به همین نام میان مسلمانان هند، خاصه صوفیان آن دیار متداول است. عرس صوفیان به سماع همراه است و قوالان در آن حاضر میشوند. ر.ک: تاریخ ادبیات صفا، ج 2/5 . ص 1377
22- همان، ص 575
23- همان، ص 142 و 143
24- همان، ص 142
25- همان، ص 661
26- همان، ص 333 و 334
27- همان، ص 359 و 360 و 598
28- نمونه ادبیات تاجیک، ص 289
29- ر.ک: سرنوشت فارسی تاجیکی در سده بیست میلادی، ص 88. این عبارت عینی در نامهای به پسرش کمال نوشته شده است. عینی در این نامه عنوان میکند که در کنفرانس سال 1930 سمرقند، رودکی، فردوسی، بوعلی سینا، سعدی، حافظ و دیگران را تاجیکی خوانده است و در مقدمۀ رسالۀ سعدی، چاپ 1940 تاجیک بودن سعدی را اثبات میکند و استالین نیز در نطق خود در 1941 در قطار گذشتگان تاجیک، فردوسی را نام میبرد.
30- شخصیت دعا خوان و خرافه پرداز یادداشتها و از اقوام پدری عینی که در ساکتری میزیسته است.
31- یادداشتها، ص 45
32- مولف کتاب غریبههای آشنا ذکر میکند که قرن 18 میلادی در ماوراءالنهر عصر صائب و بزرگترین شاعر مقلد او در این دوره سیدای نسفی است که از 74 مخمس، 31 مخمس را بر غزلهای صائب سروده است. ر.ک: غریبههای آشنا، ص 3
33- یادداشتها، ص 86 و 87
34- همان، ص 297
35- عینی در نامهای به پسرش کمال، نظامی را آذربایجانی میخواند. ر.ک: سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سده بیست میلادی، ص 92
36- از شعرای هم عصر عینی در یادداشتها
37- یادداشتها، ص 152
38- همان، ص 492
39- همان، ص 432
40- همان، ص 291
41- همان، ص 701
42- همان، ص 335
منابع:
- احراری، ظاهر، «تاریخچه مختصر تحقیق و نشر شاهنامه فردوسی در تاجیکستان»، ایران شناخت، ش 1، 1374، ص 141-152
- افصح زاد، اعلاخان، «عالم سخن کمال بگرفت»، ایران شناخت، ش 3، 1375،ص 67-87.
- بچکا، یرژی: ادبیات فارسی در تاجیکستان، چ اول، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بینالمللی، 1372
- حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، به تصحیح قزوینی و غنی، چ اول، تهران، 1378
- خدایار، ابراهیم، غریبههای آشنا، چ اول، تهران، موسسه مطالعات ملی، 1384
- ________ ، «بیدل گرایی در محیط ادبی ماوراءالنهر» ، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، س 6، ش 12، (72)، مهر 1382، ص 46 تا 55
- ________ ، «صدرالدین عینی و بیدل دهلوی»، پژوهشهای ادبی، ش 5، پاییز 1383، ص 75 تا 93.
- شفا، شجاعالدین، جهان ایران شناسی، ج1، تهران، بیتا، ص 1387.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، شاعر آینهها، چ اول، تهران، آگاه، 1366.
- شکور زاده، میرزا، «مقام حافظ در دیار رودکی»، ایران شناخت، ش 14، پائیز 1378، ص 59-68
- ________ ، «تاثیر حافظ بر شعر امروز تاجیکستان»، چشم انداز، ش 16، خرداد 1384، ص 54-56
- شکوری، محمد جان، جستارها، چ اول، تهران، اساطیر، 1382
- ________ ، خراسان است اینجا، چ اول، دوشنبه، پیوند، 1996
- ________ ، روزنامه صدر ضیاء، چ اول، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، 1382.
- ________ ، سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سده بیست میلادی، چ اول، دوشنبه، دیو شتیج، 1384
- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، 10 جلد، چ هفتم، تهران، فردوسی، 1383
- صمداف، عبدالرشید، «از تاریخ ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان روسی»، پنجمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی، دوشنبه، 1384
- عزیز قل اف. [زیر نظر]، دایره المعارف ادبیات و صنعت تاجیک، 2 جلد، دوشنبه، دانشنامه تاجیک، 1988 – 1989 م. (به خط سریلیک)، زیر عنوان عینی: نوشته عطاخان سیفالله یف، ص 116 تا 125
- عینی، صدرالدین، نمونه ادبیات تاجیک، مسکو، نشریات مرکزی خلق جماهیر شوروی سوسیالیستی، 1925 م.
- ________ ، یادداشتها، به کوشش سعیدی سیرجانی، چ اول، تهران، آگاه، 1362
- کاملی، عبدالحی، «رومی شناسی در تاجیکستان»، ارائه شده در پنجمین مجمع بینالمللی استادان زبان فارسی، دوشنبه، 1384
- مسلمانیان قبادیانی، رحیم، «جایگاه حکیم فردوسی در جامعه تاجیکان»، هستی، ش 1، 1379
- ملااحمد، میرزا، «بزرگداشت شاهنامه فردوسی در تاجیکستان»، آشنا، ش 17، س 3، خرداد و تیر 73، ص 83 و 84
- میرزایف، عبدالغنی، « روابط ادبی ماوراءالنهر، افغانستان و سند در زمینه گسترش مکتب بیدل»، وحید، دوره 13،ش 179، اردیبهشت، 1354، ص 143-150
- نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهار مقاله، تصحیح محمد قزوینی، چ اول، تهران،صنوبر، 1381
- نوراف، نورعلی، «سنتها و جریانهای خاص بیدل شناسی در تاجیکستان»، ارائه شده در پنجمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی، دوشنبه، 1384
- هاشم اف، رحیم محمد اویچ، «مقام سعدی در حیات مدنی تاجیکستان»، کیهان فرهنگی، س 1، ش 10، 1363، ص 30-31
- یغمایی، حبیب، « صدرالدین عینی»، یغما، ص 25، ش 8، آبان 51، ص 281 تا 489
خسته نباشید ممنون به خاطر این مطالب مفید
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این
خوبی سپاسگزارم
سلام.وبسایت جامعی دارید.دستتون درد نکنه