مسعود حسینی پور(1)                                                 

نکاتی از سخنرانی استاد لوتز ژهاک دربخش مطالعات آسیای مرکزی دانشگاه هومبولدت برلین (تابستان 2016)

پرفسور لوتز ژهاک ؛ استاد دانشگاه هومبولدت در بخش انستیتوی زبان ها و فرهنگ آسیای مرکزی در کنار دروسی چون بلوچی؛ تاجیکی وپشتو،  واحد «برنامه ریزی زبان» را نیز تدریس می کند و از پیشاهنگان تحقیقات جدید  ورارود و فرهنگ ایرانی به شمار می رود.

استاد لوتز ژهاک

در حال حاضردر فهرست تالیفات او بیش از 30 مقاله علمی و هفت کتاب دیده می شوند.(2)

آخرین کتاب او که با همکاری خیرالله سیف الله یف و دیگران تدوین شده ؛ ًلغت نامه آلمانی –تاجیکیً(3)می باشد . استاد ژهاک  در حال حاضر کتابی  رادر باره  ً وضعیت زبان در افغانستانً که  گرانی گاه تحقیقاتی او درسالهای گذشته است تدوین میکند.

سخنرانی آقای ژهاک علاوه بر بررسی مهاجرتهای داخلی و خارجی  افغانی ها و تاثیر آن بر زبان و گویشها ، نکاتی  پیرامونی مانند، لطیفه در مورد لهجه ها، پوشش مردم و محاوره، گویندگی در وسائل ارتباط جمعی و سینما را هم در بر داشت. در ابتدای گفتار اشاره شد که موضوع  تحول زبان در رابطه با مهاجرت افغانی ها(به ویژه به ایران)   مدتهاست که از حیطه  حوزه های علمی فراتر رفته و در اجتماع جستاری فراگیر شده است.  به عنوان مثال میتوان به ترانه ای عامیانه و طنز آمیز  از میرچمن سلطانی که چند سال پیش  مدتها در افغانستان زمزمه میشد و مدعای این حقیقت است اشاره کرد. در این ترانه کلمات فارسی ایرانی  با گویش تهرانی و لهجه هزارگی(هزاره افغانستان) آمیخته شده اند. نام این ترانه که از طریق اینترنت نیز قابل شنیدن است ًباچه از ایرون اومدَه ً  (بچه از ایران آمده) میباشد که برگردان آن به فارسی عامیانه ایرانی تقریبا چنین است:

 

دو سال به ایران رفته      تقلید از ایران میکنه

به پدر و مادرش            مرسی  و ممنون میگه

 

بچه از ایران آمده          دائم به نان، نون میگه

به راه جلوی خانه اش     دوستم، خیابون میگه

 

دست شما درد نکند        سر شما درد نکند

به برادر مادرش           دوستم ، دائی جون میگه

 

بچه از ایران آمده          دائم به نان، نون میگه

به راه جلوی خانه اش     دوستم، خیابون میگه

 

به خانه همسایه میره        تا زمبیل و کلنگ بیاره

[اما] همسایه نمی فهمه      چون او زمبیل را  فرغون میگه 

 

لهجه هزارگی خواننده  نیز بر استهزای« خودی بیگانه» شده می افزاید.مثال:

در لهجه هزارگی  «اً » کوتاه، بلند و «اً » بلند، کوتاه تلفظ میشود

باچه = بچه

 اومدَه =آمده

خنه = خانه

دست شوما (کسره اضافه، تلفظ نمیشود)= دستِ شما

«می» بعنوان پبشوند در صرف فعل، « مو » گفته میشود

موگه = میگه (میگوید)

موفهمه = میفهمه

 

مهاجرت به افغانستان

 

 حیطه کنونی افغانستان شاهد  کوچ های فراوان بوده است. پیشینه این کوچ ها، چه خودخواسته و یا اجباری به قرنها پیش برمیگردد، هنگامیکه مرزها دگر بوده و سرزمین ها نامی دگر داشته اند. آنچه که هست، انسان های  مهاجر در همه جا فرهنگ خود را که زبان نیز جزیی از آن است در کوله بار خود دارند و این  در بسیاری از موارد  بعد ها مانند اثر انگشت به شناخت مبدا آنها که به مرور زمان خود نیز از آن بی خبرشده اند کمک میکند. مثال:

مارمُل    Marmol – دره مارمل منطقه ای است در بیست کیلومتری جنوب شرقی مزار شریف  که کوه هایی به همین نام آنرا محصور کرده اند. تنها راه ورود به این محدوده تنگه ایست که یک اتومبیل به سختی از آن عبور میکند. جمعیت این منطقه حدود ده هزار نفر است که همگن هستند( بدون پشتون، ازبک، عرب…). آنها گویش خود را مارمُلی مینامند و معتقدند که فارسی را فصیح و کلمات را چنان ادا میکنند که به فارسی نوشته میشوند. بطور مثال آنها نه مانندمردم مزارشریف که فقط بیست کیلومتر با مارمُل فاصله دارد، «آب » میگویند و نه «آو »، «کار کرده است» و نه «کارا کدَه». به همین گونه در صرف هم تفاوتهای بین گویش آنها و سایر فارسی گویان افغانستان وجود دارد.  مثلا سوم شخص مفرد در مارمُل «وی» است (که در تاجیکستان هم شنیده میشود) و نه «او». بکارگیری پسوند «دا» نیز  که در مناطقی از شمال آمو شنیده میشود یکی از خصوصیات گفتار    مارمُلی ها میباشد:                                         

اَکت خانه دا هست؟       برادرت در خانه هست؟

یادم دا نیست               در یادم نیست

خانه تان کجا دا هست   خانه اتان کجاست؟

 

 برخی میگویند که نسب مردم مارمُل یهودی است ولی نشانه ای بر این ادعا وجود ندارد. لهجه وکثرت کلمات تاجیکی و ترکی جغتایی  ازقسمت شمال آمودریا (تاجیکستان کنونی، سمرقند، بخارا،..) و نیز بدخشان افغانستان، نشان بر این دارند  که  به احتمال زیاد مارمُلی ها از شمال آمو و یا بدخشان به دره مارمُل آمده اند. بعضی از کلمات مارمُلی که برای   سایر پارسی گویان افغانستان  نا آشنا هستند:

 

اکا            برادر بزرگ تر(ترکی جغتایی=ازبکی)

کلین         عروس (ترکی جغتایی= ازبکی)

جرقات     ماست ( در سایر نقاط افغانستان)

پیشین     ظهر (در سایر نقاط افغانستان به معنی اوایل بعد از ظهر)

 گویش مارمُلی فقط در بین افراد محلی انجام میگیرد و صحبت با دیگران به زبان معیار رایج انجام میشود (دو زبان گونگی:Diglossie  )

گاهی نام مناطق و یا محله ها نیز گویای زادگاه نسل های قدیم ساکنان آنها میباشد. مثال:

منطقه «سمرقندیان » دراستان بلخ و در نزدیکی مزار شریف.  گویش مردم «سمرقندیان» یادآور گویش درسمرقند و بخاراست و متفاوت از گویش مردم مزارشریف.

کوچه «سرتراشان »در شهر  خُلم (پیش تر: تاش کورگان). اصطلاح «سرتراش» در شمال آمودریا بکارگرفته شده ودر افغانستان «سلمانی»  گفته میشود.

دوزبانگی (بکارگیری دو گویش متفاوت از یک زبان و یا دو زبان مربوط به هم) را میتوان در میان پارسی گویان پشتون قندهاری در شولگرمشاهده کرد.آنها با اطرافیان خود به لهجه محلی وبا دیگران در صورت لزوم با لهجه معیار رایج صحبت میکنند.

در مورد زبان پشتو باید اشاره کرد که در دهه 1960 میلادی  اکثرا از لهجه  جنوب قندهار استفاده میشد ولی اکنون در وسایل ارتباط جمعی از لهجه شمال قندهار بهره گرفته میشود.

 

اشاره به دو زبان از یاد رفته: در 120 کیلومتری شمال کابل منطقه ای در ولایت کاپیسا وجود دارد  که مردم آن (حدود 600 نفر) به زبان پراچی صحبت میکنند که از زبانهای ایرانی  شمال غربی میباشد. ارموری هم زبان دیگریست که پشتو جانشین آن شده است.

گویش و طنز

 

اکثرا گویشهای یک زبان در مناطق مختلف متفاوتند. در این راستا گویش بعضی از مناطق  افغانستان که گاهی با ابدال حروف نیز همراه است ( پدر/فدر ، پرده/ فرده، قیامت/کیامت، تاجیکستان/ توجیکستان)  گاهی توسط خود گویشگران و گاه از سوی دیگران مورد سخره قرار میگرد. بطور مثال گویش مردم وَردَک بطور عام وفراگیر و یا گویش ترکمن ها در مزار شریف مود طنز قرار میگیرند.

 

مهاجرت به خارج

 

  مهاجرت های  وسیع افغانی ها از قرن بیستم شروع شده است. افغانیها نه  تنها به بعضی از کشورهای مسلمان نشین در آسیای مرکزی و خاورمیانه کوچیده اند، بلکه حتی به کشور های مسیحی نشین مانند روسیه و گرجستان نیز مهاجرت کرده اند. در نقشه ای از تحقیقات پرفسور  کنراد شِتِرConrad Schetter (دانشگاه بُن، آلمان) میتوان دریافت که افغانی ها از قرن بیستم به کشورهای پاکستان، ایران، روسیه، گرجستان، قطر، عمان،ازبکستان، ترکمنستان، هندوستان و تاجیکستان مهاجرت کرده اند. به عقیده پرفسور ژهاک باید نام عراق را هم به این کشورها افزود. قابل توجه است که بر طبق این تحقیقات (تا سال 2012)افغانی ها به قرقیزستان ، قزاقستان و جمهوری آذربایجان مهاجرت نکرده اند. بزرگترین نرخ مهاجرت آنها به پاکستان وسپس  به ایران تعلق دارد.

چگونگی زبان افغانی های مهاجر در ایران

 

زبان اول ( L1) افغانی های ساکن ایران دری و یا پشتو است  که در خانه و یا با سایر افغانی ها بوسیله آن گفتگو میکنند.

گفتگو های روزانه این مردم، دوزبان گونه(Diglossie) و حتی سه زبان گونه( Triglossie) است، چه آنها در خارج از منزل، یعنی دربازار، کار، اداره، مدرسه و..   به زبان معیار رایج ایران که به آن ً تهرونی ً نیز اطلاق میشود سخن میگویند.

اظهارات یک خانم مدرس در افغانستان در باره  چند گویشی  در زمان اقامت بیست و پنج ساله وی در مشهد:

« زمانی که ما در خانه استیم مادرم از یک منطقه است/ او دا زبان هزارگی غلیظ هزارگی گپ میزنه/ اِ اِ اِ پدرم باز لهجه مزاری گپ میزنه/ که تقریبا امی لهجه ما هم میشود/ باز برادرایم که در کار بازار استند یعنی در بیزنس هستند اونا  باز دا لهجه غلیظ مشهدی گپ میزدند/ باز بیرون که میرفتیم باز مجبور بودیم که در مکتب، اونجا که مدرسه میگند اونجا/اونجا باز ایرونی گپ میزدیم.».

 

میزان تسلط  بر فارسی ایرانی، یعنی زبان دوم(L2 )  و کاربرد آن علاوه بر استعداد فردی و  کمیت و کیفیت بستگی شخص افغانی به جامعه ایرانی،با  سطح اطلاع غیر فعال شخص نیزمرتبط است.

کم نیستند کلمات و  اصطلاحاتی که فقط در ایران مصرف شده و در زبان اول مهاجرین شناخته شده نیستند ولی مهاجرین آنها را به عاریه گرفته و از آنها  در زبان اولشان ( L1)   استفاده میکنند، مانند:

هویج  بجای زردک،

سیب زمینی بجای کاچائو،

دوچرخه بجای بایسیکل.

این امر فقط منحصر به کلمه نیست بلکه شامل عبارات و تکیه کلام های عمومی هم میباشد که  گاه با لهجه گویشگر و گاه همراه با تقلید آوا حتی توسط افغانی هایی که در ایران نیز  نبوده اند بیان میشوند. مثال:

– تهرونی گپ زدن کلاس میته [میده]

– بقول معروف [افغانستان: به اصطلاح]

– موقعیکه [افغانستان: وختیکه، زمانی که]

در دو مثال آخر آوا نیز تقلید میشود، چه معمولا در افغانستان  حرف « ق،ġ » بصورت  «غ ،q» و همچنین  حرف « و،ou »بصورت «او،au» تلفظ میشود.  از این رو  دو مثال آخر را افغانی ها باید چنین تلفظ میکردند: « به غاول معروف» ،« ماوقی که» .

 

گویش کودکان و جوانان افغانستانی در مدرسه و دانشگاه

 

گویش افغانستانی های تحصیلکرده در ایران، مانند مردم همین کشور است . در اینمورد یک افغانی میگوید: «مرا فقط از قواره میفهمند که افغانی هستم».

خانمی که 23 سال در مشهد اقامت داشته در مورد سعی در انطباق گویش به فارسی رایج در مدرسه چنین میگوید(7):

«محله ما یک محله افغانستانی ها بود و ما در آنجا با هم بطرز خودمان صحبت میکردیم. در مدرسه ولی ایرانی های مشهد سعی میکردند که به لهجه تهرونی صحبت کنند. گویش معیار رایج، گویش تهرونی است و آموزگاران نیز آن گونه درس میدادند و همکلاسیهای مشهدی نیز باید این چنین بیاموزند. آنها نمی گویند « من» بلکه  «مو» ، «مو رفتوم  »  ، « مو آمدوم »  . آنها نیز مانند من سعی داشتند که گویششان را با «تهرونی » تطبیق دهند.  ما مساله دیگری [ با یک دیگر ]نداشتیم. ما همدیگر را خوب درک میکردیم. افغانی و مشهدی.

 

بازگشت از ایران: ایرانی گَک ( irānigak) و زوارگک (zawārak)

 

افغانی ها،  اشخاصی که مقیم ایران بوده (ویا میباشند) را ایرانی گَک و زائرین مشهد را زوارک (به اشتباه بدون تشدید:زوّار)مینامند.  پسوند های «گک وک » دلالت بر مکان دارد: کابلی گک، خارجی گک. این دو اصطلاح با گذشت زمان دستخوش تحول زبانی گشته و بار توهین آمیز آن تبدیل به احترام گردیده است.

افغانی هایی که از ایران بازگشته اند اکثرا بخاطر طرز رفتار و یا پوششان مشخص میگردند. بطور کلی در افغانستان با اشخاصی که  علائمی از غرب دارند ، مثلا پوشش غربی با زبان معیار صحبت میشود و نه زبان محلی. پوشش خانم هادر دانشگاه ها متفاوت است و بعضی به سبک دانشجویان ایرانی .بطور کلی در کابل زنان با هر نوع پوشش دیده میشوند و پوشیدن جوراب هم در آنجا اجباری نیست.

 زنان بازگشته از ایران تمایلی به تغییر لهجه از ایرانی  به معیار رایج افغانستان نشان نمیدهند ولی این تمایل درمردان که حتی  بعضی از آنان در ایران متولد شده اند چندان نیست.

 

پرسش و پاسخ پس از سخنرانی

 

  • زبان معیار رایج در افغانستان چیست؟.

– زبان معیار رایج در افغانستان کابلی میباشد  ولی سالمندان کابل از اینکه کابلی  هم به علت مهاجرت روز افزون از سایر نقاط ،  به مرور زمان تغییر کرده خشنود نیستند.

 

  • ایا دولت افغانستان ضوابطی در مورد زبان وضع کرده است؟.

– زبان رسمی افغانستان دری(8) و پشتو است.  گویندگان رادیو و تلویزیون در هنگام صحبت از زبان معیار رایج صحبت میکنند ولی در گفتار آنها گاهی قرابتی با فارسی ایرانی یافت میشود. اما  در بعضی از موارد فارسی ایرانی صحبت میشود، مثلا گزارش فوتبال. همچنین دوبله فیلمها و سریالهای ترکی و هندی نیز به زبان فارسی ایرانی انجام میگیرند.

 

  • علت وجود کلمات ترکی [ جغتایی] در گویش مارمُلی چیست؟.

– در گویشهای فارسی شمال آمو[که میتواند خاستگاه مارمُلی ها باشد]  گاهی کلمات ترکی نیز استعمال میشود.

  • آنها حدود صد سال پیش به مارمُل آمده اند؟

– خیر باید بسیار پیشتر باشد.

  • نظر پشتو ها در این باره [استعمال کلمان فارسی ایرانی ] چیست، ایا این گونه نیست که آنها با تفرعن به این امر می نگرند، تهاجم فرهنگی؟. مثلا موضوع اصطلاح «دانشگاه» که باید «پوهنتون» [پشتو] جایگزین آن شود؟

– من یک بار در بخش زبان پشتو دانشگاه کابل متذکر شدم که در زبان پشتو هم میتوان کلمات فارسی ایرانی  یافت، مثل اصطلاح « رسانه». آنها معتقد بودند که خیر.. این کلمه ریشه پشتو دارد.. البته میتوان همیشه اصطلاحاتی مترادف  را ساخت، ولی نمیدانم که آنها تا چه اندازه از این بابت خرسند میگردند.

 

  • ایا قزلباشهای افغانستان به زبان خود سخن میگویند؟

– خیر، آنها توسط شاهان ایران در آنجا اسکان داده شده اند و پیش از آن هم جابجایی هایی را در ایران تجربه کرده اند. از این رو فارسی برایشان بیگانه نبوده. قزلباشان افغانستان معمولا جزو طبقه تحصیل کرده اند و به کارهای دیوانی مشغول میباشند. آنها به فارسی سخن میگویند.

  • … ولی در ازبکستان چنین نیست وقزل باشهای شیعه به ترکی اغوزی [آذری] سخن میگویند

– بله، آن جا موقعیت به گونه ای دیگربوده، ضمنا آنها درافغانستان در یک محل مشخص  و به گونه فشرده اسکان داده نشده بودند.

 

  • زبان اداری ، بخصوص قضایی در افغانستان چگونه است؟.

– نوشتار  در امور قضایی و اداری  سبک قدیمی خود را حفظ کرده و از این روحتی برای تحصیل کرده ها نیز  مشکل و پیچیده است. برای نوشتن عریضه به  نهادهای دولتی  باید به خبرگان این امر متوسل شد. ضمنا در  آگهی های تبلیغاتی هم به آنگونه که نوشته میشود سخن میگویند  ولی این گویش به گوش شنونده  نا آشناست.

 

  • زبان افغانی های بازگشته از آلمان چگونه است؟

– با تحولات  سیاسی-اجتماعی افغانستان در سال 2002، بسیاری ازآنها  با کمک دولت آلمان  به افغانستان بازگشتند ولی در مورد زبان آنها امر بخصوصی برای ذکر نیست.

  • ایا تحقیقات میدانی شما در مورد هر دو جنسیت است؟

– من اکثرا  حتی در این مورد [زنان]  با مردان صحبت کردم. در مورد زنان باید گفت که آنها اکثرا در خانه هستند(بر عکس مردان)  و وسیله ارتباط آنها با خارج  فقط رادیو و در مناطقی که برق موجود است تلویزیون میباشد. از این رو زنها حافظ گویشهای قدیمی میباشند.  

  • سیاست « آموزش و پرورش» دولت در امر زبان چگونه است؟

–  در مدارس مناطق پارسی گوی باید  به زبان معیار رایج (کابلی) صحبت شود  .

 

  • تاثیر زبان عربی در افغانستان چگونه است

– در سخنان اشخاصی که از نجف برگشته اند کلمات عربی شنیده میشود.

 

گروهی از دانشجویان دانشگاه هرات (عکس: لوتز ژهاک)

تابلوی « سرتراش خانه»، در جوار مقبره خواجه عبد درون، سمرقند 2009(عکس: مسعود حسینی پور)

پانویس ها

(1) دکتر مسعود حسینی پور، پژوهشگر آزاد، برلین

 (2)             

برای دیدن فهرست  تالیفات پرفسور ژهاک رجوع کنید به

Klicke, um auf Rzehak_Publications.pdf zuzugreifen

(3) نشریات شرق آزاد، 734018، شهر دوشنبه.خیابان س. شیرازی، 16

734018.ш. душанбе.хуебони с.шерозӣ.16  нашриети шарқӣ озод

 (4) [1] در  دهه 1960 میلادی از لهجه جنوب قندهار استفاده میشد ولی اکنون در وسائل ارتباط جمعی از لهجه های شمالی قندهار بهره گرفته میشود

(5) برای اطلاع بیشتر رجوع شود به مقاله لیلا عسگری،مجله گویش شناسی شماره 8  و یا  پایگاه اطلاع رسانی نورمگز

(6) در سال اخیر باید نامهای ترکیه،  یونان و چندین کشور غربی (شامل ایلات متحده و کانادا ه میشود) را هم به این لیست اضافه کرد

(7) که در این جا تلویحا  به فارسی ایرانی برگردان شده است اصل اظهارات به گویش هزاره بوده است

 (8) فارسی دری