مسعود حسینی پور

این نوشته در مجله بخارا (ایران) چاپ شده است

                          بخش دوم: مناطق پارسی گوی                               

«تبر تقسیم » اصطلاحی است که به درستی در مورد تجزیه آسیای مرکزی و ایجاد کشورهای جدید  به خواسته شوروی و بخصوص شخص استالین  بیان میشود.  برای تغییر خط (حرف و املا) شایسته است  حتی اصطلاح قوی تری از«تبر تقسیم »  بکار برده شود، چه تغییر خط در ورارود شکافی ژرف در فرهنگ و ادبیات مشترک بین ورارودیان از یکسو و سایر پارسی زبانان از طرف دیگر ایجاد کرد. آنچه که در این مورد در ورارود اتفاق افتاد، تنها تغییر حروف الفبا بخواسته استالین  نبود بلکه اعمال عقیده و سلیقه دست اندرکاران بر انتخاب حروف ویژه برای اصوات کوتاه  و بلند..(,…ū,ů,i,ī) و بخصوص انتخاب« زبان پایه» بود: بخارایی؟، سمرقندی؟، کوهستانی؟،……  امر« زبان پایه» از بحث انتخاب « زبان عامه »  در مقابل « زبان ادبی تاجیکی »  سرچشمه میگیرد که تعاریف متفاوتی از آنها میشد.  برای این مورد پس از ماه ها بحث و نشست فراوان  جوابی قطعی  پیدا نشد وگردانندگان بحث بالاخره  توصیه کردند که در هر موقعیتی بهترین داده مورد استفاده قرار گیرد(!! ؟). با بالاگرفتن این مباحث ،اصول نوشتار پارسی در ورارود دستخوش نوسان گردید . استالین کلاه می خواست و رفقا  کلاه را با سر آوردند.  شرح  جالب جزئیات تغییر خط در ورارود، این داستان پر آب چشم را که بهر حال به تاریخ فرهنگ  مشترک ما مربوط است به شماره های بعدی وامیگذاریم و در ادامه شماره قبلی «طنز و کاریکاتور در باب تغییر خط در مناطق ترک زبان شوروی»   اینک به طنز و کاریکاتور  در باب تغییر خط  در حیطه پارسی زبانان  ورارود می پردازیم:

. « اصلاح خط  فارسی-عربی»  و پی گیری نظرات افرادی چون  میرزا فتحعلی آخوندزاده(آخوندف) ومیرزا ملکم خان در مناطق پارسی زبان آسیای مرکزی تا پیش از انقلاب بلشویکی (1917 )  فقط در محافل« جدیدی ها» مطرح بود و این گروه  اساسا در امیرنشین بخارا بخاطر مخالفت امیر موفقیتی نداشت و در  پایان حتی تحت تعقیب وی نیز  بود. مجله رهبر دانش در سال 1928  ضمن اشاره به رساله   آخوند زاده که در سال 1885 آنرا به دولت عثمانی و سپس دولت ایران ارائه داده بود به قسمتهایی از منظومه  او که  پس از سرخوردگی از عثمانی و ایران سروده است پرداخته. آخوندزاده در این منظومه که  با طنزی تلخ سروده شده از سفر خود به استانبول به دعوت دولت عثمانی پرداخته و  اشاره میکند که میرزا حسین خان(سفیر ایران در عثمانی و بعدا سپهسالار) باعث عدم موفقیت او در آن دیار گردیده و سپس به جواب منفی دولت ایران به پیشنهادش می پردازد:

سفر کردم از راه دریا به روم

الفبای نو را در آن مرز بوم

 نمودم به ارکان دولت تمام

خیالم بسی پخته بود و نه خام

………

بناگاه یک مردک زرد چهر

بجام مرادم بر آمیخت زهر

به پیش وزیران ورا راه بود

مرا دشمن دین و دولت نمود

……

فرستادم آنگه به تهران خبر

از این رفتن و آمدن بی ثمر

نوشتم یکی نامه دلپذیر

بنام وزیر علوم از عبیر

الفبای نو را نشان دادمش

در نو بفردوس بگشادمش

ندانم مگر همتش پست بود

ندانم مگر روز شب مست بود

که ناداد بر من جواب آن وزیر

نشد بر مرادم مرا دستگیر

……

وزیر دگر دّ ر لب سفته بود

در این مساله رای خود گفته بود

که ما خلق ایران ز خورد [خرد] و بزرگ

ز گبر و ز ترسا  ز فرس و ز ترک

همه زیرک و معرفت پیشه ایم

[مصرع در منبع چاپ نشده]

ز دشواری خط نداریم باک

بکوران سزد رهنما از مغاک

نگیریم نو خط از هیچکس

که ما را خط و ذهن ما هست بس

آخوندزاده پس از چند سال کوشش در اصلاح خط موجود نظر خود را تغییر داده والفبای لاتین را راه دستیابی به ترقی و مدنیت میداند: -…اگر الفبای ملت اسلام  « الفابتی بوده و نه سیلابی – و نوشتن هم از طرف چپ به طرف راست بودی، چنانکه رسم الخط الفابتی است، ملت اسلام در عالم «سیویلیزه »  یعنی در ترقی و مدنیت بر ملت آوروپا بی شبهه سبقت جستندی،بعلت اینکه در ابتدا تخم سیویلیزه در خاک اسلامیان آغاز روئیدن کرد، اما به واسط صعوبت خط سیلابی….».

پس از انقلاب 1917 و سقوط بخارا در سال   1920 فعالیت برای پذیرش حروف لاتینی در آنجا  شروع شد که صدرالدین عینی،   عبدالرئوف فطرت، تورقل ذهنی ، عبدالواحد منظم، پروفسور سیمیانف(محقق روسی) و ابوالقاسم لاهوتی  کرمانشاهی از جمله دست اندرکاران آن بودند.

نتایج نشست ها و نیز عقاید  صاحبنظران پس از تسلط بلشویکها بر امیر نشین بخارا، دردهه  1920  اکثرا در دو نشریه  فارسی«آواز تاجیک » و « رهبر دانش » انعکاس میافتند.در اواخر دهه 1920  این نشریات صفحاتی را به نوشته به خط لاتینی اختصاص میدادند.  در این دو نشریه گاه مطالبی دیده میشوند که امروز فقط لبخندی تلخ بر لب خواننده می نشانند. صاحبنظری در بین پیشنهاداتش  توصیه میکند که که اصولا حرفی برای« ژ» در نظر گرفته نشود چه مردم بهر حال« ژاله» را «جاله» و« اژدر» را«اجدر» میگویند(رهبر دانش1/1930).

کوشندگان تغییر خط  فارسی در  دهه  1920  نیز مانند ترک زبانان  هدف خویش را دستیابی به «صنایع جدید» و نه مانند آخوندزاده و ملکم خان« احراز تجدد» قلمداد میکردند و از این رو چه در نوشته ها و چه تصاویر،  نماد های مثبت و منفی در رابطه و یا مقایسه با« صنایع جدید» بسیار دیده میشوند: هواپیما، قطار، موتور سیکلت، دکل برق در مقابل چهارپایان. به ویژه به شتر اشاره به خط عربی بسیار اشاره شده است. مثال:

«مرد کار و دهقان کمبغل تاجیک که تفاوت اقتصادی، تندرستی و اجتماعی ماشین را با ً دوک ً، تراکتور را با گاو جفت، چراغ برق را با شمع، راه آهن را با خرسواری و شترچرانی ، خودرو «اوتومبیل» را با عرابه و راه سنگین امروزی را با راههای پرلای دوسال پیش دوشنبه  با چشم خود دیده و عملا به انها [او]ثابت شده است، بی شک وشبهه بهتری الفبای لاتینی را هم  به الفبای سرگرنگ عربی بزودی تصدیق خواهد کرد».(ابوالقاسم لاهوتی،مجله رهبر دانش، شماره1-2/1928).

 این سروده از عبدالواحد منظم[1] شاعر و ادیب تاجیک در مجله رهبر دانش4/1929 چاپ شده است:

چون الفبای نو از حرف لاتینی شد درست

زود بازار الفبای عرب گردید سست

دوره علم، این الفبای نو است ایروپلان

وان الفبای عرب باشد حمار ناتوان

در دبستان از الفبای عرب هر کس که خواند

بیگمان اندر عذاب جان کنی بایست ماند

بسکه آسان است الفبای نو از حد هم زیاد

در سه هفته میتوان شد صاحب خط وسواد

لیک الفبای عرب  دشوار است و نیز

لا اقل سه سال باید صرف کرد عمر عزیز

نه برو، از بهر یک صوت است  چندین حرف و هم

نه  ز بهر چند صوتی چشم می پوشد بهم

هست یک آسانی این از الفبای عرب

رفت دست از راست در وقت نوشتن سوی چپ

در خط لاتین  که در هر حرف یک شکل است، بس

مشکلی اندر نوشت ، خوان نمی آید به کس

در الفبای نو امکان نیست گردد کَرد  کُرد

کشت کشت و سیر سیر دوُر دور و مرد مُرد

با الفبای عرب همرنگ  باشد شیر وشیر

میرسد شکل« زبر» اندر نظر مانند «زیر»

شکل عاقل را نویسد در خطش غافل عرب

صورت گل بی تفاوت بودنش  از کل عجب

از برای i یو،  u یو، ů نه دارد ، هیچ چیز

وز برای حرف  a یو، e  نه دارد چیز نیز

صوت «ز » دارد ولیکن چار شکل رنگ رنگ

خلق از این اشکال در اشکال و گردیده گرنگ

صوت «س » هم اینچنین دارد سه حرف مختلف

در نوشت خوان کند خاطر بهر سو منحرف

حرف تا و حا و عین او که از هر یک دویست

از برای ذهن را تشویش دادن داوریست

عالمی  در حیرت از تخنیکه[تکنیک] ویران او

یک جهان شرمسان صورت های بی سامان او

از همه تخنیک توره  خوی عالم بد تر است

وز مهندس های[2] کذاب  جهان هم بد تر است

تورکان ظالم  که  خاز بسیارند[3] بد

لیک الفبای عرب باشد از آنان هم اشد

شاد ممنون گشته ایم ما امروز از بخت خویش

بسکه بیرون شد الفبای عرب با رخت خویش

صاحبنظر دیگری که پیشنهاد هائی را در باره نوشتن اصوات بلند  و کوتاه(مانند ů و ū)  در مجله رهبر دانش 1-1930 عرضه کرده  مقاله خود را با این بیت  از خویش شروع میکند:

لاتینی داده این زبان را رنگ وبو

 вů بکن این تازه گل را ū  вمگو

گویا این ادبا و شاعران بزرگوار باید  در این باره بیشتر فکر میکردند که با مساعی آنها در تغییر خط فارسی نسل های پارسی گوی  آینده نه تنها از خواندن همین اشعار، بلکه از قرائت نظم ونثر بسیاری از هم زبانانشان در خارج از مرزهای شوروی   بی بهره خواهند ماند

[1] منظم از جمله کسانی است که برای بر پائی جمهوری تاجیکستان به شهر دوشنبه کوچید و طبق گفته های نزدیکان وی به نویسنده این سطور در جو استالینی آن زمان بطور مرموزی درگذشت.

[2]  احتمالا مقصود متخصصینی میباشد که در آن زمان به« مهندس زبان» معروف بوده اند

[3] بسپارند(؟)


>
یک مثال از خط « آدمیت»[1]ابداعی ملکم خان: « باید ترقی پرست شد و باید این ترقی را از الفبا شروع کرد ». برای نوشتن این متن باید صرفنظر از نقطه ها 42 بار قلم را از کاغذ برداشت، در نوشتار  کنونی ما این رقم 27 می باشد

[1] ملکم خان برای هر یک ازخطهای ابداعی خود نامی میگذاشت



رسمی شدن  زبان ازبکی در مناطق پارسی  زبانان و عدم آشنائی بسیاری  ازمردم با خط و زبان نو



اختلاف گروه های مختلف در مورد انتخاب حروف لاتین برای زبان فارسی-تاجیکی



1928، هنگامیکه مجله رهبر دانش با دو خط فارسی-عربی و لاتین انتشار می یافت