این نوشته پیش تر در مجله بخارا (ایران) چاپ شده است

     ……………………………………………………………………………………………

                                                                   مسعود حسینی پور                                                                              

                                 دژ هزار اسب

 

دژ قدیمی هزار اسب (اسپ)  در کنار شهری با همین نام، در فاصله پنج کیلومتری غرب آمودریا (رود جیحون) و در  پنجاه کیلومتری جنوب شرقی شهر اورگنج (مرکز استان خوارزم کشور ازبکستان)قرار دارد.این شهر با فاصله ای حدود 800 کیلومتر در شمال مشهد قرار دارد و درمیان این دو شهر بیابانی است که اینک متعلق به ترکمنستان میباشد.

 دژ هزار اسب بر روی سکوئی  با ارتفاع بیش از 6 متر از سطح زمینهای اطراف ساخته شده بود و بقایای  دیوارهای طویل و قطور آن ، نشانگر  بنائی عظیم در گذشته میباشد و برکه ای که اکنون در کنار آن قرار دارد   باقیمانده خندقی است که برای دفاع از قلعه ایجاد شده بوده. در حال حاضر گاهی مردم فقیر اطراف دژ با  ابزار ساده ماهیگیری به آنجا رفته و ساعتها به امید صیدی کوچک منتظر می مانند.

نادرشاه افشار  در هنگام کشورگشایی در هندوستان مطلع شد که ایلباس حاکم خوارزم به نواحی تجن دست درازی کرده است. نادر پس از پایان کار هندوستان  در سال 1740م. ( 1119 خورشیدی)به بخارا رفته حاکم بخارا را مطیع نموده واز آنجا عازم خوارزم شد. ایلباس  در دژ هزار اسب موضع گرفت ولی نادر  از حمله به هزار اسب چشم پوشید و بطرف خیوه شتافت. ایلباس که اکنون از دژ خارج شده بود در دژ خانقاه (امروز شهر  کانگا  Khanga)[1]  تسلیم سپاه نادر شد ولی بفرمان نادر  به قتل  رسید.

در رابطه با تاریخ  دژ هزار اسب بیشتر به  جنگ بین سلطان سنجر و علاالدین اتسز حاکم خوارزم اشاره میشود[2]. اتسز هر از چندی از اطاعت سلطان سر باز میزد ولی سلطان  با وجود سلطه نظامی  او را که شخصی فرهنگ دوست بود می بخشید. در آخرین مصاف و هنگامیکه سنجر دژ را محاصره کرده بود، انوری مداح وی یک رباعی به نظم کشید که آنرا برای تزلزل روحیه اتسز با تیر به درون قلعه فرستادند:

ای شاه که همه  ملک زمین  حسب تو راست/از دولت و اقبال جهان کسب تو راست

امروز به یک حمله هزار اسب بگیر/فردا خوارزم و صد هزار اسب تو راست

رشید ابن وطواط بلخی در جواب شعری خطاب  به سرورش اتسز سرود که  این نیز با تیر بسوی لشگر سنجر رها شد:

ای شه که به جامت می صافی است نه ذَرد/اعدای تو را ز غصه خون باید خورد

گر خصم تو  ای شاه شود رستم گَرد/یک خر ز هزار اسب تو نتواند برد

  

 

[1] کانکا Khanka هم نوشته میشود

[2] تاریخ این جنگ در بعضی نوشته ها سال 542 ه ق (527 خورشیدی) و در بعضی سال 546 ه ق (546 خورشیدی) ذکر شده است

نگاهی از بیرون، به قسمتی از دیوار دژ








صیاد ماهی در کنار خندق دژ سابق